يه روز دو تا پيامبر داشتن تو خيابون ميرفتند يكدفه يه 1000 تومني پيدا ميكنن سر پول
با هم دعواشون ميشه ميگن بيا تاس بندازيم هر كي بيشتر آورد پول مال اون باشه
اولي ميندازه 6 مياره دومي ميندازه 7 مياره اولي به دومي ميگه خاك تو اون سرت
برا 1000 تومن معجزه ميكني
-گفتم تو شيرينه من ي....گفتا تو فرهاد ي مگر ؟ .....گفتم خرابت ميشوم .....گفتا تو آباد ي مگر؟ .....گفتم نداد ي
دل به من .....گفتا تو جان داد ي مگر؟ .....گفتم زه كويت ميروم .....گفتا تو آزاد ي مگر؟ .....گفتم فراموشم
نكن.....گفتا تو در ياد ي مگر؟ .....گفتم خموشم سالها .....گفتا تو فرياد ي مگر؟ .....گفتم كه بر بادم مده .....گفتا
نبر بادي مگر( گفتم كه اين افّو بخون....گفتا كه الّفام مگر)
19 بار بهت خنديدم
. 18بار به من اخم كردي. 17 بار از دستم خسته شدي.ولي 16 بار ديگه سعي كردم و 15 جمله
عاشقونه را 14 بار به 13 زبان و 12 لهجه و 11 روز و روز ي 10 بار به كمكه 9 نفر به تو گفتم .اما تو 8 بار قهر كرد ي
7 بار صورتتو از من برگردوند ي و من 6 بار برات مر دم. 5 بار قربونت رفتم و 4 بار نازتو كشيدم .تو 3 بار ناز .
كردي و 2 بار خوانديدي و جونمو به لب رسوندي تا 1 بار بگي دوستم داري