mani24 Mar 24, 2014 لحظه های دلتنگی ام ... من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ... سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ... سکوت میکنم نگاهم را ... وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم....... مانی
لحظه های دلتنگی ام ... من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ... سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ... سکوت میکنم نگاهم را ... وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم....... مانی
mani24 Mar 24, 2014 دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز دارم میدانم هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش .... و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا .... صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است .... دریا سکوت را به امواجش میخواند ... ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست ..... مانی
دوست دارم نشستن در ساحل دریا را .... لحظه هایی که حرف سکوت کرده ای را دردلم دارم دریا را راز دارم میدانم هر نسیمی از دریا .....بوسه هایی دارد از جنس نوازش .... و اغوشی که در برمیگیرد اغوش ظریف مرا .... صدای دریا زمزمه هایی را از عشقش به ساحل .....برایم بازو میکند که او نیز بی تاب است .... دریا سکوت را به امواجش میخواند ... ساحل همان میعادگاه عاشقانه های من و دریاست ..... مانی
mani24 Mar 24, 2014 از آدم هـ ـآ بگــ ذر ! دلـَ ـت را گنده تــَر کـُـ ن نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش ... که چـ ـرا جاده ی رفاقــَ ـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ . . . مهـ ـم نیست اگر همیشه یک طرفـ ـه ای . . . شـ ـآد باش کـ ـه چیزی کم نگذاشتـ ه ای و بدهکـ ـارِ خودت ، رفاقتـ ـت و خدایتــ نیستی . .
از آدم هـ ـآ بگــ ذر ! دلـَ ـت را گنده تــَر کـُـ ن نـ ـآراحتِ این نبـ ـاش ... که چـ ـرا جاده ی رفاقــَ ـت با تـ ـو همیشه یکــ طرفه استــ . . . مهـ ـم نیست اگر همیشه یک طرفـ ـه ای . . . شـ ـآد باش کـ ـه چیزی کم نگذاشتـ ه ای و بدهکـ ـارِ خودت ، رفاقتـ ـت و خدایتــ نیستی . .
mani24 Mar 24, 2014 خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم خدایـــا کمـــک کـــن که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش مبـــادا بمیـــرد خــــدایــا دلــــــم را که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت اگر چه شــــــکســــــته شبــــی می فرســــتم بــرایــت... من هنوز منتظرم.
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم خدایـــا کمـــک کـــن که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش مبـــادا بمیـــرد خــــدایــا دلــــــم را که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت اگر چه شــــــکســــــته شبــــی می فرســــتم بــرایــت... من هنوز منتظرم.
mani24 Mar 24, 2014 لیلی و مجنون تنها یک بار رخصت دیدار یافتند و چون به یکدیگر رسیدند ، لیلی از مجنون به رسم عشاق چیزی طلبید...... مجنون گفت : از دو جهان جز این جان ناقابل چیزی ندارم....!!!!! لیلی گفت: جان تو به چه کار آیدم ؟؟ چیز دیگری ببخش.....!!!! مجنون اندیشید و سپس از آستر جامه اش سوزنی بیرون آورد و داد به لیلی.........!!!!! لیلی پرسید : این چیست....؟؟؟ مجنون گفت : آن خارها را که روزها در بیابان از سرگشتگی عشقت در پایم رخنه می کنند ، شب ها این سوزن بیرون می کشم.....!!! لیلی را غم در چهره پیدا شد و گفت : ناراستی ات در عشق معلومم شد..... تو خار راه عشق مرا از پای بیرون می کشی...!؟
لیلی و مجنون تنها یک بار رخصت دیدار یافتند و چون به یکدیگر رسیدند ، لیلی از مجنون به رسم عشاق چیزی طلبید...... مجنون گفت : از دو جهان جز این جان ناقابل چیزی ندارم....!!!!! لیلی گفت: جان تو به چه کار آیدم ؟؟ چیز دیگری ببخش.....!!!! مجنون اندیشید و سپس از آستر جامه اش سوزنی بیرون آورد و داد به لیلی.........!!!!! لیلی پرسید : این چیست....؟؟؟ مجنون گفت : آن خارها را که روزها در بیابان از سرگشتگی عشقت در پایم رخنه می کنند ، شب ها این سوزن بیرون می کشم.....!!! لیلی را غم در چهره پیدا شد و گفت : ناراستی ات در عشق معلومم شد..... تو خار راه عشق مرا از پای بیرون می کشی...!؟
mani24 Mar 24, 2014 قسم خورده بودم هرگز خود را فراموش مکنم عهد بسته بودم که تنها خود را به خاطر خود دوست داشته باشم چشمان خویش را در برابر هیچ چشم دیگری نگشایم وتنها با خود اندیشه کنم اما تو آمدی وسوگند مرا شکستی چشمانم را در برابر چشمانت گشودم عهد خویش را فراموش کردم وخود را به خاطر تو فراموش کردم باخود اندیشیدم فقط برای تو نمیدانی با من چه کردی سراسر وجودم را از من گرفتی دیگر توانی برایم نمانده جز تنها عشق ابدی تو آمدی وبا آمدنت برای همیشه شکستم صدایم زدی وهمراه صدایت درخود محوشدم باورم باورتو بود وبودنم بودن تو دوستت دارم
قسم خورده بودم هرگز خود را فراموش مکنم عهد بسته بودم که تنها خود را به خاطر خود دوست داشته باشم چشمان خویش را در برابر هیچ چشم دیگری نگشایم وتنها با خود اندیشه کنم اما تو آمدی وسوگند مرا شکستی چشمانم را در برابر چشمانت گشودم عهد خویش را فراموش کردم وخود را به خاطر تو فراموش کردم باخود اندیشیدم فقط برای تو نمیدانی با من چه کردی سراسر وجودم را از من گرفتی دیگر توانی برایم نمانده جز تنها عشق ابدی تو آمدی وبا آمدنت برای همیشه شکستم صدایم زدی وهمراه صدایت درخود محوشدم باورم باورتو بود وبودنم بودن تو دوستت دارم
venoos*m Mar 24, 2014 چه زیباست ......ان زمان که نگاه عاشقم را دعوت به هم اغوشی میکنی ... و دیداری را از دل برمیگزینی ....... چه عاشقانه دستانم را دعوت به حصار دستانت میکنی ....در شبی از محفلی عاشقانه ... مرا در خود بگیر ....ای همدم من ...... دوستت دارم ....زندگی من ..... Click here to view the original image of 1600x1200px.
چه زیباست ......ان زمان که نگاه عاشقم را دعوت به هم اغوشی میکنی ... و دیداری را از دل برمیگزینی ....... چه عاشقانه دستانم را دعوت به حصار دستانت میکنی ....در شبی از محفلی عاشقانه ... مرا در خود بگیر ....ای همدم من ...... دوستت دارم ....زندگی من ..... Click here to view the original image of 1600x1200px.
venoos*m Mar 24, 2014 عشق من میدونی همه ی زندگی منی ..... میدونی جان من به نفسهای تو بسته است .... میدونی تمام شب به شوق دیدار تو پلک هایم را بر روی هم میذارم که چهره ی تو بینم .... میدونی که وجودم از وجود تو گرفته شده ........ من هیچ چیز را بدون تو نمیخواهم چون همه ی دنیای من توئی ... عشق من ....
عشق من میدونی همه ی زندگی منی ..... میدونی جان من به نفسهای تو بسته است .... میدونی تمام شب به شوق دیدار تو پلک هایم را بر روی هم میذارم که چهره ی تو بینم .... میدونی که وجودم از وجود تو گرفته شده ........ من هیچ چیز را بدون تو نمیخواهم چون همه ی دنیای من توئی ... عشق من ....
mani24 Mar 24, 2014 زندگی من .. دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ... دلم غوغای عشق است و بس .. مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟ پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟ من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست .. کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ... مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ... توئی تکیه گاه من .. مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ... میخواهم ساکن شوم دنیا را دنیای من اغوش توست .. ساکن شوم کوچه های عشق را که همان قلب توست ... میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ... که همان ترنم صدای توست .. میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ... که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست .. مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ... دوستت دارم شاهزاده ی من ...
زندگی من .. دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ... دلم غوغای عشق است و بس .. مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟ پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟ من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست .. کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در قلبم سرشارم و بس ... مرا شمیم بی قراری جوشان است و بس ... توئی تکیه گاه من .. مرا حبس کن در اغوشت ...که تو را زندانی از ابدیت ترانه ی ارامش است ... میخواهم ساکن شوم دنیا را دنیای من اغوش توست .. ساکن شوم کوچه های عشق را که همان قلب توست ... میخواهم بشنوم نغمه های روز های زندگی در سایه ی عشق را ... که همان ترنم صدای توست .. میخواهم .. عطر نفسهایت را در نوای کوچه باغ عشق ساکن نشینم ... که همان نفس کشیدن ازبازدم نفسهای توست .. مرا همراهی از دل باش ..مرا همراه روزهای وصال درمیعادگاهمان در اغوش یکدیگر باش ... دوستت دارم شاهزاده ی من ...
venoos*m Mar 24, 2014 این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم. این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم. بپذیر از من ، آنچه که میتوانم در راه عشقت فدا کنم. مرا ببخش اگر جز این امانتی چیزی در وجودم ندارم. همین قلب را دارم که آن هم روزی فدایت میکنم . همین چشمها را دارم که در راه عشقت جز اشک ریختن هیچ کاری ندارد. احساساتم نیز که در راه عشق تو ،تنها برای تو است. کاش میتوانستم پرواز کنم و ستاره ها را برایت بچینم ، کاش میتوانستم خورشید شوم و برای تو بتابم ، کاش میتوانستم قطره ای شوم و بر روی تو ببارم ، کاش میتوانستم همچو آسمان سرپناه تو باشم. همین قلب را که دارم ، انگار تو را دارم ، میخواستم قلبم را به تو هدیه دهم ترسیدم از فردا که این هدیه را دور بیندازی ، آن را به تو امانت دادم که اگر روزی خواستی آن را به من پس دهی تو درون آن باشی.
این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم. این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم. بپذیر از من ، آنچه که میتوانم در راه عشقت فدا کنم. مرا ببخش اگر جز این امانتی چیزی در وجودم ندارم. همین قلب را دارم که آن هم روزی فدایت میکنم . همین چشمها را دارم که در راه عشقت جز اشک ریختن هیچ کاری ندارد. احساساتم نیز که در راه عشق تو ،تنها برای تو است. کاش میتوانستم پرواز کنم و ستاره ها را برایت بچینم ، کاش میتوانستم خورشید شوم و برای تو بتابم ، کاش میتوانستم قطره ای شوم و بر روی تو ببارم ، کاش میتوانستم همچو آسمان سرپناه تو باشم. همین قلب را که دارم ، انگار تو را دارم ، میخواستم قلبم را به تو هدیه دهم ترسیدم از فردا که این هدیه را دور بیندازی ، آن را به تو امانت دادم که اگر روزی خواستی آن را به من پس دهی تو درون آن باشی.
venoos*m Mar 24, 2014 هرگاه دلت هوایم را کرد، به آسمان بنگر و ستارگان را ببین که همچون دل من در هوایت می تپند
venoos*m Mar 24, 2014 دلم آرامش دریایی میخواهد ! که در پس تلاطم موجهایش صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد... " دلم تو میخواهد "
دلم آرامش دریایی میخواهد ! که در پس تلاطم موجهایش صدای عشق نوازشگر لحظه هایم باشد... " دلم تو میخواهد "
M M M@TI$A Mar 24, 2014 این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟ یعنی تو باور می کنی؟ شمرده ای؟ کی شمرده است؟ جز سیاستمدارها دیده ای کسی آدم بشمرد؟ باور نکن نارنجی! باور نکن سبز آبی کبود من! باور کن همه ی دنیا فقط تویی و برخی دوستان، بقیه هم تکراری اند! "عباس معروفی"
این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم؟ یعنی تو باور می کنی؟ شمرده ای؟ کی شمرده است؟ جز سیاستمدارها دیده ای کسی آدم بشمرد؟ باور نکن نارنجی! باور نکن سبز آبی کبود من! باور کن همه ی دنیا فقط تویی و برخی دوستان، بقیه هم تکراری اند! "عباس معروفی"
venoos*m Mar 24, 2014 اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم .... تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم .... من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم ..... اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با نزدیکی دلها تقدیم میکند ... من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...
اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم .... تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم .... من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم ..... اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با نزدیکی دلها تقدیم میکند ... من تو را میسرایم .....از انسوی دریاها .....زندگی من...
mani24 Mar 23, 2014 من را نفسش می خواند اما نمی دانم چـــــرا وقتی مرا ترک کرد بی نفس … هرگز نمرد … ! آیا دیده اید انسانی بی نفس زنده بمـــــاند … ؟!
من را نفسش می خواند اما نمی دانم چـــــرا وقتی مرا ترک کرد بی نفس … هرگز نمرد … ! آیا دیده اید انسانی بی نفس زنده بمـــــاند … ؟!
mani24 Mar 23, 2014 عشق من قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ...... نگاهم را دستانم را به تو هدیه میدهم .. امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم .... من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ... پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ... مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم! بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ... با نگاهم به دنبالت میگردم ... توئی تنها بهانه دلخوشی هایم تنهایت نمیگذارم .... رهایت نمیکنم .... تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی .... دوستت دارم .... زندگی من .....
عشق من قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ...... نگاهم را دستانم را به تو هدیه میدهم .. امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم .... من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ... پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ... مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم! بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ... با نگاهم به دنبالت میگردم ... توئی تنها بهانه دلخوشی هایم تنهایت نمیگذارم .... رهایت نمیکنم .... تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی .... دوستت دارم .... زندگی من .....
mani24 Mar 23, 2014 دلتنگ که باشی ، آدم دیگری میشوی خشنتر.. عصبیتر.. کلافه تر و تلخ تر و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی...
دلتنگ که باشی ، آدم دیگری میشوی خشنتر.. عصبیتر.. کلافه تر و تلخ تر و جالبتر اینکه ، با اطرافیان هم کاری نداری همه اش را نگه میداری و دقیقا سر کسی خالی میکنی ، که دلـتنگ اش هستی...