mani24
پسندها
36,493

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عشق من ...

    لبخند روی لبانم از خنده های توست


    پیچک اغوشم از صداقت توست که مرا خوشبختیست


    زندگی من ......


    من میگویم ......سکوت نمیکنم ...... با تمام وجودم ...دوستت دارم ...


    بخند یار من .....منم انکه تو را هر شب به بالین اغوشش دعوت میکند حتی اگر ندانی ...


    زمزمه لالایی خواب چشمانت را با قاصدک های قلبم برایت میفرستم .........

    زمزمه صدایت را از کائنات .... دعایی برای ره توشه ی راه عشقمان صدا میکنم ...


    ای عشق .........بخند زندگی را .....زیرا من از لبخند تو زنده ام زندگی من ....

    عشق من

    بیا که دلتنگم .........

    بیا که اغوشم را برای داشتن حرارت اغوشت بی تابی محض است ...به مانند زمین ـ باران را .......به مانند گل ـ افتاب را ......

    این عشق را شاهدان گیریم ........که چه زیباست عشق در نگاه عاشقان .....

    بیا ..... که من سخت دلتنگم ......

    زندگی من ....

    مي خواهم باشم! براي چشمانت! كه ستاره شبهاي تاريك من است!

    براي شنيدن خنده هايت ، براي تصور آينده هاي هنوز نيامده!

    آينده هايي كه هرگز نخواهند آمد و فقط در تصور ما شيرين است!

    چه فرق مي كند؟ چه واقعي چه تصور!

    خنده هاي توست كه دلهره هاي هميشه ام را مي ربايد!

    مي ربايد و از همه حس ها آنچه به من برمي گرداني شادي و آرامش است …بخند!

    به خاطر كودكاني كه امشب در هر جايي از دنيا متولد شده اند.

    تو كه مي خندي ، زمين آبستن كودكاني از جنس لبخند مي شود!

    كودك كه باشي به خاطر كودكان كه بخندي

    به كودك بودنهاشان كه مي خندي زيبا مي شوي .

    بعد بشين در گوشه اي خلوت از تنهايي هايت شعرهايم را بخوان و باورم كن.

    مرا و عشقم را! آنوقت ايمان دارم كه از اين بيشتر شاعر مي شوي!

    كودكي اگر كه كرده باشي

    اگر كه چهار دست و پا در آفتاب روي خاكهاي حياط رفته باشي!!!!! و

    به ريش دنيا خنديده باشي! و رفته باشي ،

    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم برایت تنگ شده

    فکر نکن بی وفا هستم ، دلم از سنگ نشده...

    اعتراف میکنم اینک در حسرت روزهای شیرین با تو بودنم

    باور نمیکنم اینک بی توام

    کاش میشد دوباره بیایی و یک لحظه دستهایم را بگیری

    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای مرا ببینی

    تا دوباره به چشمهایت خیره شوم ، تا بر همه غم و غصه های بی تو بودن چیره شوم...

    کاش میشد دوباره بیایی و لحظه ای نگاهت کنم ، با چشمهایم نازت کنم

    در حسرت چشمهایت هستم ،چشمهایی که همیشه با دیدنش دنیایم عاشقانه میشد

    بگذار اعتراف کنم که بدجور دلم هوایت را کرده

    هــر روز یکــ جــور دوستــت دارم..

    یکــ روز مثـل ِ اولیـن روزی کـ ه بـرف مـی آیـد دوستـت دارم..

    یکــ روز مثـل ِ پیـدا کردن پـول توی جیـب لباس کهنــ ه دوستـت دارم..

    یکــ روز مثل پاستیـل خرسـی دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ کوچــ ه های شهر پـس از سـال تحویـل دوستــت دارم..

    یکــ روز مثـل ِ قــدم زدن در حیـاطِ خیـسِ بهــاریِ باغـی در شمـال، همراه با عطـرِ بهـار نارنـج دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ عیدیِ نــویِ عمــو بزرگــ ه دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ روزی که مشـق نـداشتیــم دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ لحظــ ه ی خانـه آمدنِ پدر از ســرِ کـار در روزهای کودکــی دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ داخـل ِ زنبیـل ِ مادربــزرگ دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل ِ مِــ هِ جاده چالــوس دوستــت دارم..

    یکــ روز مثل اولیـن نوشتـــ ه مـن به تـــو دوستــت دارم..

    یکــ روز هم مـثل ِ خــودت دوستــت دارم..
    عشق من

    صدای قدمهایت ......همه جا را محو ترنم خویش کرده است .....

    یارم داره میاد ...

    قاصک ها ی مسافر باد را دیده ام .....شنیده ام ....

    یارم داره میاد ....

    همه جا پر از نگاه گلها و شکوفه های عاشق میکنم .........تپش های قلبم را تولدی دوباره است .....

    بهاری نو دوباره از راه می اید ......قدر میدونم این لحظه های دوباره را ....

    تو رو دارم .......نگاه دوباره ات مرا مرور خاطراتم در لحظه های زندگیست .........یار من ...


    خودت از نگاهم بخوان ...


    ببین سالهاست از چه با تو سخن گفته ام عشق من ....






    عشق من

    بیا که دلتنگم .........

    بیا که اغوشم را برای داشتن حرارت اغوشت بی تابی محض است ...به مانند زمین ـ باران را .......به مانند گل ـ افتاب را ......

    این عشق را شاهدان گیریم ........که چه زیباست عشق در نگاه عاشقان .....

    بیا ..... که من سخت دلتنگم ......

    زندگی من ....


    عشق من ...

    نوشته ای ازصمیم قلبم برای تو میگویم ...

    شعری سرشته شده از احساس ناب عاشقی .......

    که من ز چشم هایی اهوراییت عاشق شدم ....

    عطر وجودت ..ارامشبخش ثانیه های دلتنگی ام ...

    اوای بی قرار من .......

    با تو سفر میکنم به اسمان ......روایت میکنم نغمه ی دلدادگی را ....

    مرا دریاب که بی تابم در این محفل ...

    سراغی گیر ......از قلبم .....که من محو تماشایم .......نگاه پر از سکوت بی همتای عشقم را ....

    پر از دردم .....پر از خواهش ......که جانم را برای تو به صحرای جنون رانم ....

    منم لیلی به از مجنون صحرای دگرگون شقایق ها ....

    یک عاشق ......

    کزین دشت مرا باش باران محبت...در ارامشی بی وصف ....

    کز جانم برایم برتر است یادت .....یارمن ....


    عشق من

    صدای قدمهایت ......همه جا را محو ترنم خویش کرده است .....

    یارم داره میاد ...

    قاصک ها ی مسافر باد را دیده ام .....شنیده ام ....

    یارم داره میاد ....

    همه جا پر از نگاه گلها و شکوفه های عاشق میکنم .........تپش های قلبم را تولدی دوباره است .....

    بهاری نو دوباره از راه می اید ......قدر میدونم این لحظه های دوباره را ....

    تو رو دارم .......نگاه دوباره ات مرا مرور خاطراتم در لحظه های زندگیست .........یار من ...


    عشق من

    بیا

    زودتر بیا و بر بالین محبتم قدم وصال بگذار ......

    بیا و عشق را به فاصله های تهی از احساس بسپار ....

    بیا و این دستان سرد از احساسم را با وسعت عشقت گرمی ببخش ......

    نگاهم از تو میبیند فردایی که زیبا مینامند ودلم از تو میشنود اوای زیستن را .......

    دریای محبتت را بر ساحل دلم سکنا گزین .....

    من با تو معنا میابم ....

    زندگی من




    دلم برایت تنگ است ....یار من ...

    دوست دارم .....تکیه کردن بر شانه هایت را .....زیرا تکیه گاه من تو هستی ....عشق من ...

    یاد هست ؟؟

    این منظره جزئی از خاطراطمان است .....فصلی از نگاهمان ....که ما را عاشقتر از همیشه کرد ...

    نگاه خوشید ....دلمان را از همیشه گرم تر کرده بود ...

    ترنم باد ....موسیقی عاشقی را مینواخت .....

    باد دلدادگیمان را به همه ی عاشقان خبر میداد ...

    بیا ....همراه من ....این خاطره را از دوباره تکرار کنیم ...

    ای عشق ....دفتر خاطرات من و تو را همه ی عاشقان میدانند ....




    مبدانم و دل در گرو لحظه های اغازین عشق میسپارم .....

    شاید که گلهای ارغوانی دشت های وجودت اواز وصال سردهند ...

    شکوه بی دریغ چشمه های روشن وجودت از نگاه عشق .......مرا در عاشقی بی نظیر فرا خوانده است ...

    کنون گرم هم اغوشی با توام و این بر همه چیز برتر سکونت بخشیده است ....

    مرا در اغوش تو زندگیست .....

    دنیا شاهد تولد عشق در اغوش من و توست .....

    زندگی من



    من ...دختر اسمان.....از جنس گلهای شقایق ......در اغوش مهتابی شب ....یک ستاره ام ...

    چشمانم از سپیدی مهتاب و نگاهم از شرارت اتش ..

    با قلبی از سلوک ستارگان همیشه عاشق ....

    کلبه ای دارم در پس شب ....در محفلی از اشعار مجنون ...

    زندگی ام از روز و شب تهی ..

    .من ...دختری ساکن هفت اسمان ....

    روحی دمیده شده در کالبد وجودم از سرچشمه ی هستی ....

    فرستاده ی دل .....

    قائم مقام دل در فراسوی احساس ....

    من ...از نسل لیلی ...ساکن حریم کلام عشق ........کوچه نشین نغمه های محبت ....

    من ..یک عاشق ..

    پسر اسمان .....شاهزاده ی اسمان .......من تو را به هم نشینی شبانه شمیم دیار یاران فرا میخوانم... ...

    شاید که مرا گوش فرا دهی انچنان که در من زندگی کرده ای ...

    من ...عاشقم برتو ...ای عشق ...


    نرگس فاطمی



  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا