M
پسندها
455

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام مهدی ...رفتی؟؟....:razz:
    باشه من امروز شروع میکنم به خوندنش توم کتابو زودتر بخر...باشه ؟!
    فعلا بابای:victory:
    از کلمه مهراب گرفته شده تو شاهنامه به جد رستم میگفتن
    ولی تو لغت نامه به گوشتی که خوب پخته میشه تا از استخوان جدا میشه هم میگن
    دارم جوابتو مي دم!:w00:
    اينو حالا برو بذار كف دست مامانم!:w02:
    در ضمن مهم چيه؟:surprised:
    سلام مهدی جون
    ببین به بابام گفتم رمان تاریخی بیار واسم ببین چی اورده
    ماجراهای لیلی و مجنون و عاشقان نامدار جهان....:biggrin:
    من اینم میخونم فکر کنم قسمت شیخ صنعان و دختر ترسا جالب باشه... :redface:
    و این کتاب ....سنگ فرش هر خیابان از طلاست...نوشته کیم وو چونگ
    قبلا خوندمش ولی خیل وقت پیش بود میخوام دوباره بخونم کتاب خیلی خوبیه!

    خب دیگه من پیشنهاد دادم اگه نخوندیشون شروع کنیم
    فعلا بای بای داداشی گلم
    راستی مهدی...اواتارتم خیلی بیسته...چشمک
    اهان گفتم چي شد يهدفعه...بدون خداحافظي نميرفتي..

    مرسي منم خوبم..
    وااااااااااااااا مهدی من که میشناسمش منظورم این بود که چرا اون؟؟...مگه ادم...ولش حالا!
    خبرشو بت میدم...فعلا
    چي ؟چي گفتي؟پس فردا كه زنش بدن چي ميشه؟؟/:mad:

    زن بگيره اعصابش خورد ميشه...:surprised:

    زن بگيرن راحت ترين اعصاب و .ارام ترين زندگي رو دارن..:redface::redface:
    وا...باشه ما خيليم..:razz:جالب اينجاست كه الان داداشي نداريم..بعد ميگن پسرا خوشي ندارن..ببين داداشم از مشهد نيومده رفت تهران:(

    فكرتو جا نكردي؟؟
    اخه ما هم كه كميم...چيزي نيستيم كه...

    كتاب؟؟نيدونم..يه كتاب علمي معرفي كن..
    نميدونم مشكل ازچيه.. يه دفعه ديس كانكت ميشه..بعدشم هر چي ميزني كانكت نميشه مگر اينكه ري استارتش كني..:razz:

    مهدي؟/3 تا داداشام رفتم تهران..:cry:.منمو دوتا خواهرو يه داماد...:redface:
    :gol:ختم قرآن کریم ویژه ماه شعبان برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت ولیعصر:gol:
    چقدر خسيسي خوب بذار اونم 3تا دونه گيرش بياد..

    اره اين كامپيوترمون رو اعصاب منه...هي بايد ري استارتش كنم...
    مادر: مهدي! اگر من به تو ۱۰ تا بادام بدهم که آنها را به طور مساوی با مسعود تقسیم کنی، چند تا به او می دهی؟
    مهدي: سه تا!
    مادر: ببینم! مگر تو حساب کردن بلد نیستی؟
    مهدي: چرا مامان من بلدم، ولی مسعود که بلد نیست!
    نه ديگه خامت نميشم...ميخاي بازم جك تعريف كنم مسخرم كني؟؟
    خوب پس.. خوبي هان...:w01::w01:

    منظور از جسارت همون تيكه انداختن بود.:D

    مهدي؟؟من ديگه برات جوك تعريف نميكنم....:crying2::crying2:
    مثله اينكه هنوز اعصاب مباركه به جايگاه مربوطه باز نگشته اند وماقصد جسارتي رو نداريم...
    رحیم پور؟؟!....باشه بذار من خودم یه کتاب میگیرم فردا توم همونو میگم بگیری
    فعلا بای بای
    باشه داداشی تو مراقب اعصابت باش فقط بو گو این کتابه از کیه؟؟
    باشه شولي...:D
    دستت درد نكنه من شبيه جوكم؟؟:surprised:
    راستي اعصاب مبارك به سر جايشان برگشتند ما اجازه داريم مزه بريزيم..:biggrin:
    نیمدونم خودت اسم یه کتابیو بگو دیگه...مگه نمییگ کتاب میخونی زیاد!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا