تغییرات و برخی علل بندهای ویرایشهای جدید مباحث 6 و 9 و 10
تغییرات و برخی علل بندهای ویرایشهای جدید مباحث 6 و 9 و 10
با سلام
با توجه به تغییر در ویرایش های جدید سه مبحث بارگذاری ، بتن و فولاد از کسانی که اطلاعات، کتاب و منابع جدیدی در هریک از بخش ها و بندهای آن دارند نسبت به انتشار و بحث و...
بذار از زندگیم چیزی بفهمم
نمیخوام این سفر کوتاه باشه
نذار جای تمام ِ آرزوهام
همش حسرت ، همیشه آه باشه
به من فرصت بده تا لحظه هارو
کنار عطر ِ تو آروم بگیرم
به من فرصت بده از مرگ رد شم
نذار عشقو نفهمیده بمیرم
کمک کن حس کنیم بعد از نبودن
هنوزم میشه بود و زندگی کرد
کمک کن وقتی با...
زير گنبد کبود / جز من و خدا / کسی نبود / روزگار / رو به راه بود / هيچ چيز / نه سفيد و نه سياه بود / با وجود اين / مثل اينکه چيزی اشتباه بود / زير گنبد کبود / بازی خدا / نيمه کاره مانده بود...
عرفان نظر آهاری
می روی سفر ! برو، ولی/ زود برنگرد / مثل آن پرنده باش / آن پرنده اي كه رو به نور كرد / می روی، ولی به ما بگو / راه این سفر چه جوری است؟ / از دم حیاط خانه ات / تا حیاط خلوت خدا / چند سال نوری است؟ / راستی چرا مسیر این سفر / روی نقشه نیست؟ / شاید اسم این سفر که می روی / زندگی ست!
عرفان نظر آهاری
تو چه ساده ای و من ، چه سخت / تو پرنده ای و من ، درخت./ آسمان همیشه مال توست / ابر، زیر بال توست / من ، ولی همیشه گیر کرده ام. / تو به موقع می رسی و من، / سال هاست دیر کرده ام. / خوش به حال تو که می پری! / راستی چرا / دوست قدیمی ات _ درخت را _ / با خودت نمی بری؟
عرفان نظر آهاری
مثل نامه ای ولی / توی هیچ پاکتی / جا نمی شوی / جعبه جواهری / قفل نیستی ولی / وا نمی شوی / مثل میوه خواستم بچینمت / میوه نیستی ستاره ای / از درخت آسمان جدا نمی شوی...
عرفان نظر آهاری
قلب من/ قالی خداست / تار و پودش از پر فرشته هاست/ پهن کرده او دل مرا / در اتاق کوچکی در آسمان خراش آفتاب/ برق می زند/ قالی قشنگ و نو نوار من / از تلاش آفتاب/ شب که می شود خدا / روی قالی دلم / راه می رود / ذوق می کنم گریه می کنم / اشک من ستاره می شود / هر ستاره ای به سمت ماه می رود ...
عرفان نظر...
دلم را سپردم به بنگاه دنیا / و هی آگهی دادم اینجا و آنجا / و هر روز / برای دلم / مشتری آمد و رفت / و هی این و آن / سرسری آمد و رفت / ولی هیچ کس واقعا / اتاق دلم را تماشا نکرد / دلم قفل بود / کسی قفل قلب مرا وا نکرد...
عرفان نظر آهاری
دستمال كاغذي به اشك گفت: / قطره قطرهات طلاست / يك كم از طلاي خود حراج ميكني؟ / عاشقم / با من ازدواج ميكني؟ / اشك گفت: / ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي! / تو چقدر سادهاي / خوش خيال كاغذي! / توي ازدواج ما / تو مچاله ميشوي / چرك ميشوي و تكهاي زباله ميشوي...
عرفان نظر آهاری
[COLOR="DimGray"]آن پرنده عاشق است / عاشق ستاره ماهياي / كه مثل يك نگين نقرهاي/ روي دست آب برق ميزند / ماهي لباس نقرهاي هم عاشق است / عاشق پرنده ی طلايياي / كه مثل سكهاي / توي مشت آفتاب / برق ميزند / آن پرنده را ولي چطور/ ميشود به ماهياش رساند! ...