در فراسوی افق جایی هست که ما زندگی می کردند وقتی که جوان بودیم
در دنیایی از جذابیت ها و معجزه ها
افکار منحرف ما دائما و بدون مرز
زنگ جدایی آغاز شده بود
در امتداد راه طولانی و پایین به جاده
آیا آنها هنوز زنده وجود دارد توسط برش
چمن ها سبزتر بود
نور درخشنده تر بود
با دوستان در محاصره