به خدا خیلی ساده هم بودیما آرایشم خیلی خیلی ملایم

تو راه باغ ارم خلوت بود دوتا ماشین گیر داده بودن بهمون

بعدشم که رفتم پاساژ گردش نمی دونم قیافمون به اینایی که میرن فالگیر میخورد یکی اومد یه کارت در مورد فال قهوه داد بهمون

آخر کارم رفتیم تو یه مغازه طرف توهم برش داشت که ما به خاطر اون رفتیم

می خواست کیف مجانی بده بهمون

(ولی از اون خوشکلا بودا

)
میگما تو خودت فهمیدی چی گفتی؟مگه قبلش با کی بودی که بعدش رفتی با دوستات؟مگه اینکه دو مدل دوست داشته باشی
