Recent content by kastin

  1. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    کمی پس از آن که آقای داربی از "دانشگاه مردان سخت کوش" مدرکش را گرفت و تصمیم داشت از تجربه خود در کار معدن استفاده کند، دریافت که "نه" گفتن لزوماً به معنای "نه" نیست. او در بعد از ظهر یکی از روزها به عمویش کمک می کرد تا در یک آسیاب قدیمی گندم آرد کند. عمویش مزرعه بزرگی داشت که در آن تعدادی زارع...
  2. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    بار روی دوشش زیادی سنگین بود و سر بالایی زیادی سخت. دانه ی گندم روی شانه های نازکش سنگینی می کرد . نفس نفس می زد . اما کسی صدای نفس هایش را نمی شنید، کسی او را نمی دید. دانه از روی شانه های کوچکش سُر خورد و افتاد. خدا دانه ی گندم را فوت کرد. مورچه می دانست که نسیم، نَفَس خداست. مورچه دانه را...
  3. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    طوطي و بلبل نه طوطي باش كه گفته ديگران را تكرار كني و نه بلبل باش كه گفته خود را هدر دهي .. سعيد نفيسي ..
  4. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنهاازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود . شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند . یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :‌ (( درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم . من مجرد هستم و خرجی...
  5. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    هر کودک با اين پيام به دنيا مي آيد که خدا هنوز از انسان نا اميد نشده. " تاگور "
  6. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    "چون كه لايق تريني! " زن و شوهري با حالتي افسرده و غمگين نزد شيوانا آمدند و به او گفتند:" اي استاد معرفت! ما متاسفانه قادر نيستيم بچه دار شويم. سالهاست از ازدواج ما مي گذرد اما اميد داشتن فرزند در وجود هر دوي ما از بين رفته است. هفته گذشته در مراسم جشن عمومي دهكده ، پيرمردي جهان ديده در جمع...
  7. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    اگر قرار باشد کسی برای عاشق شدن صبر کند تا از دریافت میزان عشقی مساوی مطمئن گردد، شاید ناگزیر باشد همه عمر در انتظار بماند. "لئو بوسکالیا"
  8. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    نشانه عشق" " پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام" گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می زدند. روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی داند چگونه...
  9. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    "نازناشناختنی" شيوانا را به دهكده اي دور دست دعوت كردند تا براي آنها دعاي باران بخواند. همه مردم ده در صحرا جمع شده بودند و همراه شيوانا دست به دعا برداشتند تا آسمان بر ايشان رحم كند و باران رحمتش را بر زمين هاي تشنه ايشان سرازير نمايد. اما ساعتها گذشت و باراني نيامد. كم كم جمعيت از شيوانا و...
  10. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    دوست، شخصی است که صمیمانه به تو ضرر می‌زند. « استانیسلاو یرسی لخ»
  11. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    در دستانم دو جعبه دارم که خدا به من داده است. او گفت:غصه هایت را درون جعبه سیاه بگذار و شادی هایت را درون جعبه طلایی. به حرف خدا گوش کردم.شادی ها و غصه هایم را درون جعبه ها گذاشتم. جعبه طلایی روز به روز سنگین تر می شد و جعبه سیاه روز به روز سبک تر. از روی کنجکاوی جعبه سیاه را باز کردم تا علت...
  12. kastin

    سخنان بزرگان، جملات کوتاه و زیبا

    به همه عشق بورز، به تعداد كمي اعتماد كن، و به هيچكس بدي نكن. شكسپير))
  13. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    شیوانا جعبه ای بزرگ پر از مواد غذایی و سکه طلا را به خانه زنی با چندین بچه قد و نیم قد برد.زن خانه وقتی بسته های غذا و پول را دید شروع کرد به بد گویی از همسرش و گفت: "ای کاش همه مثل شما اهل معرفت و جوانمردی بودند.شوهر من آهنگری بود که از روی بی عقلی دست راستش و نصف صورتش را در یک حادثه در...
  14. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    "تمام لذت" شیوانا از روستایی می گذشت . به دو کشاورز بر خورد می کند . هر یک از او می خواهند که دعایی برایشان داشته باشد ... شیوانا رو به کشاورز اول می کند و می گوید : تو خواستار چه هستی ؟ می گوید من مال و منال می خواهم که فقر کمرم را خم کرده است ... شیوانا می فرماید برو که هستی شنواست و اگر هین...
  15. kastin

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    معناي دوم عشق روزي يكي از خانه هاي دهكده آتش گرفته بود. زن جواني همراه شوهر ودو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند. شيوانا و بقيه اهالي براي كمك و خاموش كردن آتشبه سوي خانه شتافتند. وقتي به كلبه در حال سوختن رسيدند و جمعيت براي خاموش كردنآتش به جستجوي آب و خاك برخاستند شيوانا متوجه جواني شد كه...
بالا