من معماری بودم...
یادش بخیر ولکس چه دورانی بود...
من یکسال پیش اونجا بودم...
چن بارم به پستم خورده بودی یادمه فکر کنم پیرهنتم مشکی بود...
ای بابا یادته محسن انتشاراتی دانشگاه . صفرگرد . رئیس دانشگاه محمودی.حمدی. کشوردوست.یه دبیر خانه هم طبقه بالا بود کنار دستشویی یه بابای بود پاش میلنگید جانباز بود خیلی آدم خوبی بود...
من تو دانشگاه دیده بودمت ...
البته من اون دوران بچه نا آرومی بودم...