H
پسندها
22

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هرکجا هستی باش ! آسمانت آبی و تمام دلت از غصه دنیا خالی......
    سلام آقا حسين
    كي اومدي
    خوبي؟
    چه خبرا
    من دارم ميرم الان خونه
    دلم برات تنگ شده بود
    سلاااااااااااااااااام
    چرا با من حرف نمي زني آقا حسين
    باهام فهري؟
    جواااااااااااااااااااااااااااااااااااااب مس خواااااااااااااااااااااااااااام
    واي عكسه پسراتن؟
    چه خوشگلن
    واي نازي
    خدا واست نگهشون داره در كمال صحت و سلامت
    چرا دير جواب منو دادي؟
    ديگه باباي من نمي خواي باشي؟
    الو الو الو
    از ساجده دختر به حسين پدر
    اونجا هستي؟
    الو الو
    سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
    من با شما قهرررررررررررررررم
    باباي بد
    كجا بودي؟
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/225017-تاريخ-مرگتون-رو-ببينيد
    مقســــــــی
    شرمنده که تو این فاز نیستم ، وگرنه یه شعر خوشجل واستون میذاشتم [IMG]
    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين

    بابا حسين
    من از اينا مي خوام.واسم بخر.مگه تو باباي من نيستي؟
    سلام آقا حسين باباي خودم
    بد نيستم شما خوبي؟
    من ايميلاتون رو مي خونم
    مرسي
    جوان ثروتمندی نزد یک روحانی رفت و از او اندرزی برای زندگی نیک خواست. روحانی او را به کنار پنجره برد و پرسید:
    - پشت پنجره چه می بینی؟
    - آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند و گدای کوری که در خیابان صدقه می‌گیرد.
    بعد آینه‌ی بزرگی به او نشان داد و باز پرسید:
    - در این آینه نگاه کن و بعد بگو چه می‌بینی.
    - خودم را می‌بینم.
    - دیگر دیگران را نمی‌بینی! آینه و پنجره هر دو از یک ماده‌ی اولیه ساخته شده‌اند، شیشه. اما در آینه لایه‌ی نازکی از نقره در پشت شیشه قرار گرفته و در آن چیزی جز شخص خودت را نمی‌بینی. این دو شی‌ئ شیشه‌ای را با هم مقایسه کن. وقتی شیشه فقیر باشد، دیگران را می‌بیند و به آن‌ها احساس محبت می‌کند. اما وقتی از نقره (یعنی ثروت) پوشیده می‌شود، تنها خودش را می بیند. تنها وقتی ارزش داری که شجاع باشی و آن پوشش نقره‌ای را از جلو چشم‌هایت برداری تا بار دیگر بتوانی دیگران را ببینی و دوست‌شان بداری
    آدمهای بزرگ در باره ایده ها سخن میگویند
    آدمهای متوسط در باره چیزها سخن میگویند
    آدذمهای کوچک پشت سر دیگران سخن میگویند
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا