ما هم انجام میدادیم همه رو فقط فرقش این شد که قبلا اجباری بود و الآن اختیاریه
یه ذره آره ولی خیلیش بده.
خب مامیییییییییی من دیگه برم لالا.
واسه م دعا کن.
شب بخیر.
چاره دیگه ای نداشتم.
دوم دبیرستان که بودم به بابام گیر میدادم باااااااااااااییییییییییییییید ماشینتو بدی با دوستام برم بیرون.
اونم نمیداد منم کلی اعصاب خوردی سرشون درمیووردم.
الآن واقعا پشیمونم.
اشکال نداره.خوبه که.
حالا جالبه من اون طنابه رو با دندون(!) میبریدم و میرفتم دور کارام.
یه بار رفتم رو پنجره پامو گذاشتم روی کولر رفتم روی پشت بوم بپرم توو حیاط.(راهنمایی بودم).
از بچگی عاشق پارکور بودم.
بابام دیدم اینقدر دعوام کرد:دی
همیشه آرزو داشتم پامو کنم زیر چرخ مینی بوس مدرسه ببینم وزنش چقدره.
راستش همین الآنم بهش فکر میکنم.
اشکال نداره.مامانت دوستت داره.
اگه جای مامان من بود مامانت روزی 100 بار آرزوی مرگ میکرد از دست من!!
من بچه که بودم مامانم با یه طناب پامو می بست به یه ستون توو خونه مون داشتیم.
عادت داشتم بعد از ظهرا روی پشت بوم خونه مون راه برم و پرش کنم توو حیاط!!!