چشمان من فرش زیر پات
مهربون نازنین
روی چشم من قدم بگذار
تا برایت بگویم از
قصه عشق
از دلدادگی
از یه مجنون به تمام معنا
که آرام قدم در زندگی ام گذاشت و تکیه گاهی برای من وتنهایی ام شد
حال که به شانه اش تکیه میزنم با خود میگویم که من او ندارم...
وباید برای خوشبخی اش سنگ تمام بگذارم
آه مجنون نازنین از من دلگیر مباش
که من اینجا فقط و فقط از مکنونات دلم, از احساسات قلبم با تو سخن میگویم وبس
پس وقتی تورا دارم او رامیخواهم چه کار؟!