elnaz0020
پسندها
1,335

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستشو اگه بخوای من ارشدو به عشق دانشگاه سراسری تهران دادم وگرنه مهندسی شیمی رو قطعا به کار میفروشمش:)
    باید ببینیم مهندسی شیمی چقدر وفا میکنه بهت..ولی کلا نسبت به دخترا بی وفاست یکم:razz:
    نه ببین الناز تو باید بین عشقت و کار یکی رو انتخاب کنی و تو عشقت یعنی مهندسی شیمی رو انتخاب کردی:D
    شاید نتونم فراقشو تحمل کنم واقعا..در توانم نیست..تو نمیدونی این مهندسی شیمی چیه که..تا به حال هزاران نفرو به تنهایی بیکار کرده بس که بازار کارش مزخرفه:D
    اصلا بدون اینکه به مهندسی شیمی فکر نکنم سر بر بالین نمیذارم شبا..منه به عشق مهندسی شیمی همه صبر وقرارم رفت..من همه هستیمو واسه مهندسی شیمی اتش زدم:biggrin:
    نه مهندسی شیمی دختر و پسر رو مجنون میکنه هیچکی لیلی نمیشه:D
    میدونم از عشق زیاد به مهندسی شیمی مثل خودم مجنون شدی :D
    تو باید به خودت مسلط باشی وقتی میگن شیمی هستی بگی نه من یک مهندس شیمی هستم و به رشتم هم علاقه دارم:confused:..البته میدونم که نداری ولی باید تقیه کنی:D
    چی شد الی جون بازم که اینجوری هستی:razz:
    من که همه تلاشمو کردم آزاد شدین. :(
    نه بابا بانمک نیستم معمولی وساده هستم......نمکم درحدهمین باشگاهه:biggrin:
    توکه منو ندیدی خانوم کوشمولو
    ازکجامیگی؟
    تازشم نازی ازخودته
    نگفتن بهتون شیمی خوندین؟!90 درصد ادما فرق شیمی و مهندسی شیمی رو نمیدونن که :D
    کجاش خنده داشت اواتارم هان:D...چه زندان هتلی بوده !میبینیم که حشابی هم خوش گذشته بهتون:razz:
    ما که دوسه روز بیشترزندان نبودیم الی کوشمولو
    خب دیگه رسیدیم میدون آزادی
    تو مسیرت کجاست؟بپرسواریکی ازاین اتوبوساشو....سوارماشین شخصی فقط نشو....فقط تاکسی
    منم که بامترو میرم خونمون
    ............
    بیا یه بوست بکنم ببینم.....خب وقتی رسیدی یه اسمس بده من خیالم راحت باشه......
    .............
    من فعلا برم یه خورده کاردارم الی جان
    مرسی عزیزم
    دستو به من بده تا ازخیابون اونور زندان بیایم اینور سوار اتوبوس بشیم.......وایسا عجله نکن بزار ماشینا برن......
    الی گشنت نیست برم از مغازه یه چای وکیک بخرم برات؟
    سلام به روی ماهت
    هیشکی مث من وتو سحرخیزنیستا
    نه عزیزم ازاون خانوما هیشی یادنگیری آجی جونما
    اونا خطرناکن....باشه فدات شم.؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟فقط پیش خودم بمون.....هرجا میرم با من باش
    الی جان عزیزم
    من به اصرار سودی وتو بود که ی کوشمولو ازنامه روباز کردم
    حالا هی منو پیش اذهان عمومی خراب کنیدا.......
    ..............
    حالا که بی گناه رفتیم زندان......خیالت راحت که آزادیم....فردا 4 صبح آزادمون میکنن به دستور شخص شخیض قاضی سیا:biggrin:
    اگه به پهلوان بود که براتون اعدام میبرید بس که خشنه شانس اوردین اون تو رای نهایی بی تاثیره:)
    رای رو دادم تجدید نظرر به سودی اگه اون بگه ازاد بشین ازاد میشین:razz:
    نگران نباش میتونه حالا بذار خود سیا بیاد ازش بپرس.
    بابا پهلوان که تو رو نمیشناسه.دوسته سیاوشه فردا میبینمش باهاش میحرفم بره رضایت بگیره دیگه .دیگه واسه چی اخم کنی.من دارم خودمو به آبو آتیش میزنم.
    آره میبینم
    سودی هم اولش با ما پایه بود
    هی روزگار غریب
    ...........
    بدوبیا بغلم خوشملم
    نه قراره پنج شنبه بریم ملاقاته ویدا دیگه. قول دادیم بهش.تازه من میخوام پهلوانم واسطه کنم از سیا رضایت بگیره دیگه دوست ازین دلسوز تر کجا سراغ داری؟:redface:
    وا آدم که قهر نمیکنه....مخصوصا اگه خواهریه من باشه.....
    سیا هم قاضیه خوفیه....فقط تازه وارده...
    الی جونم به خواهرت اعتماد کن
    من اشتباهی نکردم.....من بی گناهم....
    هه هه از دست این سیا.....تو رو گمگین کلده وندران.....میزنمش.....
    چی شده عزیز دلم....
    اشکاتونبینم الههییییییییییییی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا