elnaz0020
پسندها
1,335

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خرداد نمادش چه شکلیه؟واسه من زنه کمانداره میزنه همرو شقه کنه:D
    خوندم لباس پوشیذنو خیلی درست نبودا چون لباس خیلی واسم مهمه همینطور موهام تو که میدونی خواهر چقدر خرید دوست دارم ولی شاید وقتشو نداشته باشم همیشه:D
    خوشم میاد تو کار این ماههایی بازم پیدا کردی بفرست واسم.
    واسه تو رو هم خوندم.
    همینو بگو :D خواهر بیا تمرینای متلبمو حل کن وگرنه مجبور میشم باز دست به دامنه در و همسایه شم باز آدامس میپره تو حلقشوناااا
    ترم 3که استاتیک داشتم تو فرجه ها خونه بودم خیلی واسم سوال پیش اومد استادمونم رحم نداشت به اندازه ی عمرانیا باهامون کار میکرد همورکاشو نمیشد حل کرد یه پسره همسایمون عمران میخوند ترم آخر اینا بود بابام گفت میگم بیاد سوالاتو بپرس بدبخت این پلان های نقشه خونه درسو نقشه کشیمونو ایزومتریک اینارو همرو هم قبلا واسم انجام داده بود.
    خلاصه یه بار اومده بود داشت واسم توضیح میداد دیگه شده بود 11.5 شب منم داشتم به ملکوت میرفتم مغز ارور میداد.
    اونم یکم چرت میزد دیگه. بعد یه توضیح تو جزوم دید اومد بخونه بعد خیلی چرت و پرت خوندش دقیقا یادم نمیاد ولی خیلی خنده دار بود بعد خندمون گرفت . بابم از تو هال شنید گفت به چی میخندین به کارتون برسین.
    پسره چند ثانیه سکوت کرد گفت ترسیدم از بابات آدامسمو قورت دادم داشتم خفه میشدم
    در نهایت کلاسمون فقط 2نفر استاتیک پاس شدن که یکیش من بودم و باعث افتخار همسایه شدم:D
    یونی لیسانس رو تپه بود رفت و امدمون با مینی بوسهای یونی بود موقع هایی که کلاسامون غروب تموم میشد و هوا تاریک میشد مخصوصا زمستونها ماشین کم بود کلی آدم میچپیدیم تو مینی بوس آهنگ میذاشتیم گاهی اوقات راننده دیوونه میشد زیکزاک میرفت کلی خوش میگذشت اون مسیر 20-30 مین بود.
    یه دفعه که مینی بوس شلوغ بود ما به زور ردیف آخر با دوستام نشسته بودم تو راهروشم که جا سوزن نبود یه پسره جلو دوستم وایستاده بود یهو دیدم دوستم داره میخنده بهم گفت پام خسته شد تکون دادم پسر تا الان فکر میکرد رو صندلی نشسته از رو پام بلند شد از خجالت تا آخر مسیر دیگه با هیچکی حرف نزد.:lol:
    یونی الان که خاطره ندارم دیگه فقط میشینم سر کلاس و برمیگردم تایم بیکاری ندارم اونجا.
    خاطرات و گند زدنا واسه واسه دوره لیسانسه که شیطونی میکردیم.هععععی خدااااا دلم تنگید:cry:
    آها یکی دیگه یادم اومد:D
    یونی که خاطره زیاده گندایی که زدم :)

    یه بار با دوستم داشتیم با عجله میرفتیم سمت آزمایشگاه بعد از جلو کلاس عمرانیا رد شدیم دیدم چیزای جالبی رو تختشونه با پرژکتور داشت بهشون درس میداد سازه مازه اینا رو تخته بود در کلاسم باز بود از فضولی دوباره خواستم برگردم که تخترو ببینم پام سر خورد نزدیک بود 180 باز کنم. ردیفهای جلو کلاس دیدن کر کر خندیدم اونایی هم که ندیدن دوستم انقدر بلند خندید که متوجه شدن .
    یونی من که واسه زمانه قجره داستاناش خواهر:D
    آره کافیه اراده کنی من توهمشو بزنم.:D
    ببخشید.از دسته تو آره سلام رسوند:biggrin:
    نه عزیزم خاطراته پیاده رویتو واسم تعریف کن.
    پس زدی خلقتو خدا رو ناکار کردی
    دلم واسه شیدا تنگید اون نبود؟[IMG]
    قربونه خلقته خدا

    [IMG]

    همش تقصیر توئه ها من یه آهنگ گذاشتم ببین آدمو به راههایی میکشونی[IMG]
    آخ ترکیدم از دسته تو.نگاش کن تو رو خدا همرو جمع کرد
    با اینکه اینو هم دوس دارم ولی نه خیالت راحت این نیست:biggrin:
    ممدشون اینه
    گوخان
    [IMG]
    بابا گیر چی میدم من؟
    آره بخدا پول چیز خوبیه ولی اگه گیر بیاد.وقتی گیر نمیاد چیکار کنیم؟
    راستی یکی از پروژه هایی که برا مجید فرستادم گذاشتم توی باشگاه.
    توهم برا خودت بردارش شاید بعدا لازمت شد
    ممد کی؟اوزجان؟والله ما دندون طمع نداریم فقط آهنگاشو گفتم:D
    آبجی، این چه حرفیه کی میزنی؟
    مگه هرکسی که به دیگران کمک میکنه باید ازشون پول بگیره؟
    اگه ازش پول بگیری دیگه نمیشه گفت کمکش کردم.
    من که فقط کمکش کردم.
    مگه تو پول میگیری؟
    منکه دوسش دارم امیدوارم تو هم خوشت بیاد;)
    http://www.7upload.ir/viewer.php?file=h97994_Ozcan_Deniz_-_Don_desem.mp3

    میگم الی خوشبحاله سیما داره میره مسافرت منم میخوام پوسیدم :w04:
    تو که نیومدی شهسوار ولی اون فرت و فرت میاد یاد بگیر:w02:
    به من چه؟این تیکه کلامه منه واسه خودمه باید بگم:cool:
    بقیه برن یه چی دیگه پیدا کنن:w12:
    آره دیگه تابستونیه!
    این دختره تو عکس پیجت هم انگار خیلی گرمشه!:D
    موهاش خیلی نازه
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا