من تقریباً تو دستشویی نشسته بودم که از دستشویی کناری صدایی شنیدم که گفت :سلام حالت خوبه ؟
من اصلاً عادت ندارم که تو دستشویی مردانه هر کی رو که پیدا کردم شروع کنم به حرف زدن باهاش ، اما نمی دونم اون روز چِم شده بود که پاسخ واقعاً خجالت آوری دادم ؛
- حالم خیلی خیلی توپه .
بعدش اون آقاهه پرسید ؛
- خوب چه خبر ؟ چه کار می خوای بکنی ؟
با خودم گفتم ، این دیگه چه سؤالی بود ؟ اون موقع فکرم عجیب ریخت به هم برای همین گفتم ؛
- اُه منم مثل خودت فقط داشتم از اینجا می گذشتم .
وقتی سؤال بعدی شو شنیدم ، دیدم که اوضاع داره یه جورایی ناجور میشه ، به هر ترفندی بود خواستم سریع قضیه رو تموم کنم ؛
- منم می تونم بیام طرفت ؟
آره سؤال یه کمی برام سنگین بود . با خودم فکر کردم که اگه مؤدب باشم و با حفظ احترام صحبت مون رو تموم کنم ، مناسب تره ، بخاطر همین بهش گفتم ؛
- نه الآن یکم سرم شلوغه !
یک دفعه صدای عصبی فردی رو شنیدم که گفت :
- ببین . من بعداً باهات تماس می گیرم . یه احمقی داخل دستشویی بغلی همش داره به همه سؤال های من جواب می ده !!! ول کن هم نیست .
نه دیگه..اگه به ترسوندن عملی باشه که منم بلدم....مهارت اینه با حرف بترسونی.راه دورررررر
خودت دلت کتک میخواد...بمن مربوطی ندارهبله من خشنم
اا محبت... چی بگم؟؟؟ م ح ب ت خوبه؟؟؟
خیلی برام جالب بود...خیلی...
خب نترس عزیز من...ترس نداره..چراغارو روشن کن..دیگه نمیترسی
مثلا من از تاریکی میترسم
ااا نباباااااا...راه دوری بترسون....از نزدیک فایده نداره....مهارتتو راه دور نشون بده
خب نگفتی..یعنی من جنم؟؟؟ یعنی کتک میخوای؟؟
وااااا
چه چیزاااااااا..من گفتم بفرست...نگفتم رد کن...یوسف چیزی زدی؟؟
حالگت خوش نی یه برارگم
چه جالب بوده اون دختر....واقعا زشته...تو مردی هااااا...بجای اینکه تو تهدید کنی اون تهدید میکرده
دمت گرمممممممم...واقعا زز میشی واسه خودت
خودت وروووجکی
(خوشت نیاد
نه دیگه...دست من باشه بهتره...خیال تو بیشتر راحته...من میدونم..
نخیر...خودتی نامرددد
اصن پول نباید دست مرد باشه...بفرستش اینور ببینم...
اولا گفتی 500...مشخص نکردی...یعنی که تعداد صفراش بعهده گیرنده پولهمام 6تا صفر انتخاب کردیم...
نه دیگه..ما که باهم تعارف نداریم که...حساب من و تو نداره...تو حساب من باشه خیال هردومون راحت تره
زنه شوهرشو میبره دکتر..! دکتر به زنه میگه: خانم، نباید هیچ استرسی به شوهرتون وارد بشه. باید خوب غذا بخوره، هرچی که میخواد براش فراهم بشه و برای ۱ سال هیچ بحث و دعوایی سر هیچ موضوعی حتی سر طلا و سکه و ماشین و خونه هم نباید با هم داشته باشن.
تو راه برگشت مرده میپرسه: خانم دکتر چی گفت؟
زنه میگه : هیچی، گفت تو هیچ شانسی برای زنده موندن نداری