D
پسندها
284

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هر کاری را که می توانی بکنی , یا تصور می کنی که قادر به انجامش هستی را.......اغاز کن . شهامت و جسارت , در نبوغ , قدرت و جادو نهفته است
    <گوته>


    خالی ست

    اتاق کوچک من ...


    من

    تکیه داده ام سرم را

    به کتابی که

    نمی توانم بخوانمش !


    شاید

    کسی که

    به انگشت سبابه در می زند

    خدای خسته ي مهربان باشد ...!


    شبنم آذر
    ره آورد گفتگو با نادان دو چیز است: نخست از دست دادن بخشی از عمر و دیگری گرفتار شدن به افکار پوچ و بی ارزش.
    اُرد بزرگ:gol:
    نامه ای به ادمین
    اینجا
    به بقیه دوستان هم اطلاع دهید


    ضربه ای به پشتش نواخته شد ...

    چشمانش را باز کرد ...

    متعجب از آنچه می دید ...

    گریه را آغاز کرد ...

    از بهشت خدا به جهنم زمینی اش سقوط کرده بود ...

    متولد شده بود ...!!!
    نامه ای به ادمین
    اینجا
    به بقیه دوستان هم اطلاع دهید


    وقتی حسرت ها حتی جای دل تنگی ها را هم می گیرد ...

    وقتی روزگار سرد است ...

    وقتی روز به آفتاب التماس می کند ...

    وقتی شب به مهتاب وعده ای جز تاریکی نمی دهد، نمی تواند که بدهد !

    وقتی همه چیز به هم ریخته است !

    وقتی روزگار هیچ وقت آن طور که می خواهی پیش نمی رود ...

    وقتی آواز گنجشک ها هم این جا شنیده نمی شود ...

    وقتی ما در آنیم (لحظه) ولی برگ های طلایی پاییز به سرعت ثانیه های عمرمان یکی یکی از خاطرات درخت پاک می شوند ...

    .

    .

    .

    آن قدر برای رسیدن می رویم که در آخر می بینیم او در همین نزدیکی هاست ......


    طعمش تلخ بود ... تلخی اش را دوست نداشتیم !

    بی طاقت شدیم و نا آرام . دهانمان بوی شکایت گرفت و گلایه. نام آنچه از دستش دادیم ... چه بود ؟!

    دیگر عزم آهنی و طاقت فولادی نداریم ؛ دیگر پای ماندن و رفتن نداریم . انگار ما را از شیشه و مه ساخته اند . دیگر برای شکستن مان طوفان لازم نیست ؛ ما با هر نسیمی هزار تکه می شویم ، ترک می خوریم ، می افتیم ، می شکنیم ، می ریزیم . و همین را می خواستند ...

    از اینجا تا تو هزار راه حوصله است ، ما اما چقدر بی حوصله ایم . ما پیش از آنکه راه بیفتیم ، خسته ایم . از نا هموار می ترسیم . از پست و بلند می هراسیم ؛ از هرچه نا موافق می گریزیم !

    شانه هایمان درد می کند ، اندوه های کوچکمان را نمی توانیم بر دوش کشیم . ما زیر هر غصه ای آوار می شویم و در سینه ی ما دیگر جا برای هیچ غمی نیست !

    .

    .

    .

    " ما اهل ماندن نیستیم خوب من ؛ این را زخمهایمان شهادت می دهند ..."
    پس از یکی از زیباترین اجراهای ویلونیست مشهور "فریتز کرایسلر" خانمی به نزد او امد و گفت : اقای کرایسلر
    من حاضرم تمام زندگیم رو بدم تا بتونم مثل شما ویولن بزنم , کرایسلر خندید و گفت: منم همین کارو کردم
    سلام دوست جون
    ممنون منم خوبم.همه چيز هم خوبه
    تو خوبي؟چه خبرا ؟اوضاع احوال خوبه ؟؟
    یکی از عظیم ترین اسرار عشق و محبت این است که بیاموزید:
    چگونه آرمان ها و اندیشه های نا هماهنگ را از ذهن خود بزدائید و همواره آرزوهایی کنید که صادقانه می خواهید، نه آنچه را که فکر می کنید شاید بتوانید بدست آورید.
    کاترین پاندر:gol:


    با من سخن بگو ...

    من صدای تو را می شنوم ...

    صدای گریه های تو را می شنوم ...

    صدای تو از میان تاریکی ها می گذرد ...

    ابرها را در می نوردد ...

    با نور ستارگان در می آمیزد ...

    و با انوار خورشید به من می رسد ...

    .

    .

    .

    نامه ای از خدا به تو !
    این دستهای خالی و ساده دخیلتان ما را در سجاده نیاز به هنگام وصل به عالم

    وجود فقط به رسم رفاقت دعا کنید . :crying2:
    این دستهای خالی و ساده دخیلتان ما را در سجاده نیاز به هنگام وصل به عالم وجود فقط به

    رسم رفاقت دعا کنید .


    من، نوشتن بلد نبودم !

    آسمان آبی بود

    و می کشیدم روی کاغذ سپیدی

    آبی آسمان !...

    .

    .

    .

    نوشتن بلدم و نقاشی نه !

    و می نویسم

    از همان آسمان کودکی ...

    چیزی که ماند

    بی تغییر ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا