من عاشق این استادمونم..فوق الهاده س....ادم بزرگیه......چیزای زیادی بهم یاد داده..سر کلاس فقط چنتا کلمه کلیدی میگه....اکثر اوقات میرم دنبال کلماتش...بعضی وقتا ب نتیجه میرسم بعضی وقتام نه...مینویسم تو دفترم ک بعد برم دنبالشون...شاید برا بعضیاشون زوده ک ب نتیجه برسم....
طوقی از استخوان ،
وقتی مورچه ها دست کشیدند
از خوردن مار (مارگارت مانسون)
طوق و یا گردنبند واژهء قشنگی است در این هایکو ، اما یک واژهء ابداعی و شاعرانه نیست بلکه چیزی است که اقعا در آن چشم انداز دیده شده است .ماری مرده است و مورچگان همه بر او جمع شدند و خوردند و وقتی به استخوان رسیدند دست کشیدند و رفتند، فقط طوقی از استخوان ماند.
من ی جمله باهش شوخی کردم دادا.پستایی رو ک اصلا بهش مربوط نمیشدم رو واسم گزارش کرد.دیشب حسابی اعصابم بهم ریخت.امروزم اومد عذرخواهی کرد.ولی من وقتی از کسی بدم بیاد عمرن دلم باهاش صاف نمیشه.امروزم محل سگ بهش نذاشتم دادا.رفت تو لیس سیام.و عمرن بیرون نمیاید.مثل خیلیا ک عمریه تو لیست سیام هستن