*breath*
پسندها
1,861

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چشم داداشی.تمام تلاشمو میکنم ک با نمرات خوب این ترمو بگذرونم.مثل ترم پیش ک عالی بود;)
    فعلا با اجازت من میرم نهار میخورم داداشی.بفرما نهار حامد جان:)
    آخه داداشی من اگه درسمم تموم کنم.پیش خونوادم نمیرم.واسه کارم مجبورم برم چابهار
    چابهار تا زاهدان 650 کیلومتر فاصله س:(
    دیگه خسته شدم رفیق
    چرا.....ینی سگ دیوونه یا بعبارتی ادمای دیوونه و توهم زده حتی ب خودشونم میپرن و با خودشونم دعوا دارن.......حسسه...

    من برم بخوابم جناب صبح کلاس دارم..شبتون ب خیر و شادکامی....
    خودم سه بار این مطلبو خوندم....قشنگه.....خواهش میکنم دوست گرامی......
    :d.............هوکو...........

    این جهان شبنمی
    بی شک شبنمی ست
    و هنوز...
    چی بگم......حرف شما صحیح...خب ب عنوان حرفه بهش نگاه نکن...واس دل خودت بخون...ازش لذت ببر.......ضبط کن...بعد بشین رو کاناپه پاتو بنداز رو پات با ی لیوان چای بزار خودت گوش کن کیف کن.....
    خب دوباره شروع کن...دیر نشده ک...رسیدن ب اون چیزی ک علاقه داری ادم60ساله رو جوون میکنه.....
    آخی......چی میزنی......
    من میخوام برم کلاس ساز...ی آوازیم واس خودمون میخونیم...کلاس آوازم شاید برم......
    من عاق سازای سنتیم.....قانون...کمانچه....تااااااااااار
    من عاشق این استادمونم..فوق الهاده س....ادم بزرگیه......چیزای زیادی بهم یاد داده..سر کلاس فقط چنتا کلمه کلیدی میگه....اکثر اوقات میرم دنبال کلماتش...بعضی وقتا ب نتیجه میرسم بعضی وقتام نه...مینویسم تو دفترم ک بعد برم دنبالشون...شاید برا بعضیاشون زوده ک ب نتیجه برسم....
    استادمون گفت فقط ی هایکو بیارین سرکلاس بخونین یدونه ام خودتون بگین اما من واقعا علاقه پیدا کردم........دنبالشم.....میخوام فراتر از اینا برم باهاش...
    اره......تو هایکو مصرع اول یا سوم حامل پیامن.....ک بعد اون شعر سکوت داره
    طوقی از استخوان ،
    وقتی مورچه ها دست کشیدند
    از خوردن مار (مارگارت مانسون)



    طوق و یا گردنبند واژهء قشنگی است در این هایکو ، اما یک واژهء ابداعی و شاعرانه نیست بلکه چیزی است که اقعا در آن چشم انداز دیده شده است .ماری مرده است و مورچگان همه بر او جمع شدند و خوردند و وقتی به استخوان رسیدند دست کشیدند و رفتند، فقط طوقی از استخوان ماند.
    چ فکری؟
    مراحمین...دوس دارم حسمو باهاتون شیرکنم البته اگه مزاحم نیستم....
    اره دیگه هایکوعه....مخم داره سوت میکشه:)


    با مترسک
    همین آن آشنا شدم
    حال هم جدا می شویم
    نه واس باشوئه


    دام هشت پا ،
    رویاهایی که محو می شوند
    زیر ماه تابستان
    این شکلکه ک فرستادی پوکیده س خو.......


    بیدار شدم
    آنگاه که آب یخزده
    کوزه را شکست
    ن دادا پروفم فقط واسه دوستام بازه.اونم جزء دوستام نیست.آخه دیشب ب اون دختره هیچی نگفتم.ولی ای کاش یکم جنبه داشه باشن
    من ی جمله باهش شوخی کردم دادا.پستایی رو ک اصلا بهش مربوط نمیشدم رو واسم گزارش کرد.دیشب حسابی اعصابم بهم ریخت.امروزم اومد عذرخواهی کرد.ولی من وقتی از کسی بدم بیاد عمرن دلم باهاش صاف نمیشه.امروزم محل سگ بهش نذاشتم دادا.رفت تو لیس سیام.و عمرن بیرون نمیاید.مثل خیلیا ک عمریه تو لیست سیام هستن
    ن دادا از حرف من ناراحت شد ک بهش گفتم شکر خورده.دیشبم داشتم با ی نفر شوخی میکردم اونم ناراحت شد و همه رو گزارش کرد.منم اخطار گرفتم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا