botany
پسندها
2,679

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خدایابه من صبرببخش.... چرا که تقدیرت مقدر،ومن آنگاه به بیراهه میروم که تاب آنچه مقدرداشته ای را نداشته باشم.. پس به من صبرببخش تا نه ازراست باشم و نه ازچپ.. تنها رهرویی باشم مستقیم..
    سلام [IMG]
    دوست عزیز باروزی چند دقیقه تلاش اینترنتی میتونی مبلغ قابل توجهی پورسانت بگیری....امتحانش مجانی هست[IMG]

    http://www.byst.ir/ads-reg.php?moarref=54123
    امیدوارم مفید واقع بشه....;)
    قربونت برم منم خوبم خداروشکر :)
    خودت گلی فرشته مهربون
    مرسی عزیز دلم:)
    خوبی مهدیه ؟؟خوش میگذره؟؟
    دیر جونت.ایسه وه بعد د چالش نمونمت خیالت راحت با.
    سی خوت موئم چی یاد بیری.
    گره بیری=خیلی زرنگی=شری هیسی.
    خیط بی جواو دم!!!
    اوفییییییییییییییش.ده ای چیا هم بلدی ؟
    گره گرتی ملاکت!!!!:D
    خدا حفظش کنه:smile:
    داداش دومیه که حسابی کوچیکته:redface:
    کدوم شهر افتاده؟
    چن سالشه؟
    خیلی واسم دیر گذشت مهدیه
    دیروز غروب اومدم
    انگار چن ماه بود که خونه نیومده بودم
    واقعا دیر گذشت واسم
    خیلی خوشحالم که خوبی
    خیلی
    اینجوری که میگی منم کلی انرژی + میگیرم:smile:
    پسر خالت بهتره الان؟
    سلام آجیه عزیز خودم:D
    دلم خیلی تنگ شده بودا:redface:
    داشتم پیامارو میخوندم و میخواستم جواب بدم که دیدم یه پیام دیگه دارم
    تو خوبی؟
    چه خبرا؟:D
    قطره؛ دلش دریا می خواست
    خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
    هر بار خدا می گفت : “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست! “
    قطره عبور کرد و گذشت
    قطره پشت سر گذاشت
    قطره ایستاد و منجمد شد
    قطره روان شد و راه افتاد
    قطره از دست داد و به آسمان رفت
    و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
    تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
    خدا قطره را به دریا رساند
    قطره طعم دریا را چشید
    طعم دریا شدن را
    اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
    خدا گفت : هست!
    قطره گفت : پس من آن را می خواهم
    بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
    پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
    و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
    اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
    آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
    قطره از قلب عاشق عبور کرد!
    و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
    “حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است! “
    چقدر اسمت قشنگه عزیزم ...من نرگس هستم ....خواهرت عزیزم ....
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا