
به من ميگي خل ؟!! بزنم ...؟!!
چرا حال نكردي ؟! از اعتراف خوشت نمياد ؟!!
باشه , اول من ميگم اما بعدش تو بايد بگي !
يه بار يكي ديگه هم اينو ازم پرسيده بود , منم گفتم كه تا حالا با هيچ پسري دوست نبودم. هنوزم سر حرفم هستم , چون واقعا نبودم . بهت كه گفته بودم قبلا , من واقعا از پسرا بدم مياد , البته الان خيلي بهتر از قبلم , اصلا هم ارتباطم باهاشون خوب نيست , يه نمونش همون پسره بود كه نزديك بود تو تاكسي لهش كنم , باور كن گر به جاي اون ,يه دختر نشسته بود , هيچ وقت اونطوري برخورد نمي كردم . دليل تنفرم رو هم نمي دونم , نه زخم خورده ام , نه زخم ديده , اما به نظرم , يه ذره از اين تنفر مربوط ميشه به دوران دبيرستانم كه شده بودم مشاور روحي دوستام ! وقتي از نحوه ي برخورد دوست پسراشون با اونا مي شنيدم , دلم مي خواست هرچي مرده نابود بشه ! البته به جز بابام
شايدم يه دليل ديگه ش اين باشه كه تا نه داداش داشتم , نه دايي , نه عمو !!! (اون ئكامران هم كه توي سوتيم گفته بودم داييمه , در واقع پسردايي مامانمه , اما من بهش مي گم دايي , آخه همش ٢٥ سالشه ). يعني تنها مرد دوست داشتني زندگيم بابام بوده!