امروز روز خوبی نبود...
پرنده ای در دستانم تخم نگذاشت
قاصدک بیخبر از کنارم گذشت..
و فرشته مهربان در خواب هم برایم کابوس ساز شد
امروز روز خوبی نبود.
چون
چون
چون من یک غزل ناخوشایند شنیدم باز
بابا من که چیزی نگفتم فقط یه سئوال کردم من باشگاه نبودم تو جریانم نبودم اومدم دیدم اینجا یه خبراییه...
فقط سئوال بود آقای ...
می فهمم که خدا هم راضی نیست من امشب تو تاپیکش حرف بزنم در ازای شکستن قول...