دوست دارم از ته دل بخندم به این ( ببخشید ) چیزهایی که به من میگی , ولی نمیتونم چون الان دارم به این فکر میکنم چه طور بابام رو مجبور کنم امشب برام شیرنی خامه ای بخره و فکرم رو خیلی مشغول کرده !
بابا من خیلی نوکرتم این همه میگی من عاشق این هستم بشینیم با هم یه بهمن دود کنیم و تو به شنبه و من به چهار شنبه ها بگریم بعد یادت بیارم که سیندی موهاش رشد کرده و کچل نیست دیکه بعد دود بپره تو حلقمون تا نیم ساعت بشینیم سرفه کنیم بعد بریم یه چایی پر رنک بخوریم ( راستی من باید بیام طرف شما یکی یه جنسی داره می خوام بخرم , بعد میام بشینیم آرزوی منو محقق کنیم )
بابا من و تو دیگه عمرمون رو کردیم باید الان بشینیم بچه بزرگ کنیم !!!