...baran
پسندها
207

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حالم خوب نیست ؛ چشام سیاهی میره اما تو همین حال هم فکرش داره دیوونه ام میکنه
    یه حرفا خاطره ها خنده ها گریه ها رو چرا نمیشه شیفت دیلت کرد ؟
    وای خدا دارم خفه میشم ؛ کاش آرامشی از جنس خودت بهم بدی ؛ زمین جای قشنگی نیست
    من همون خاکی ام که با باران (تو) آرام میگیرم ..
    کاش همان اندازه که باران آسمان دوست داشتنی است من هم بودم و با من کسی آرام میگرفت
    جلوی اسمم سه نقطه وجود دارد کسی نمیداند چرا ؛ من بارانم ؛ یک دختر با همه ظرافت هایم؛اما نه به لطافت باران و نه به پاکی آن و نه به زیبایه حسی که به دیگران میدهد
    گفت دیگر دوستت ندارم و رفت ؛ همه گفتند چه نامردی بود اما . . . نمیدانستند اون عشقش را به دیگری سپرد و شبها روی بالش خیس میخوابید حالش را میدانم
    آدم کسی رو که دوست داره ؛ اگه عالم و آدم در موردش بد بگن ؛ هیچ تغیری نمیکنه؛ از اعتمادش کم نمیشه خدا چرا هیچ کس دوسم نداره
    همیشه سعی کردم کسی رو ناراحت نکنم؛ اما موفق نبودم ، همه ازم فراری ان ؛ قبولم ندارن؛ تهمت میزنن
    تنهایی آنجاست که نبودنت حتی"آه" کسی را هم بلند نکند
    لحظه هایی که تو نیستی
    دوست دارم تموم شه زودتر ..
    مَثَلِ حال آنان که خدا را فراموش کرده و غیر خدا را به دوستی و سرپرستی برگرفتند حکایت خانه ایی است که عنکبوت بنا کند و اگر بدانند سست ترین بنا خانه عنکبوت است ... سوره عنکبوت , آیه 41

    ===================================

    در اتاقم
    لب طاقچه
    گلهای شمعدانی
    به فضای بودنت
    عطر خوشی رو پُر کرده

    ای دوست ..
    سال پیش رویت
    به شعشه ی حضور گرم شیشه ها
    در پس نور رنگین خورشید دوست داشتنی
    به کمال بندگی
    بگذرد

    سال نو مبارک

    گر ناخـــدام
    گر ساکن کشتی پرتلاطمم
    گر قهر دریا رو با جان و دل خریدم
    به ساحل آرامش تو خواهم زد صد قدم
    به نوازش تو خواهم زد صد قدم
    باران هستی بخش من
    .
    .
    :gol:
    تو این شبهای بی خورشید * تویی روشن تر از مهتاب * تو ، تنها ناخدای من * تو این دریا منو دریاب
    تو باشی من "دلم قرص" * دیگه دستام نمیلرزه * بهشت زندگی بی تو * به یه گندم نمی ارزه ...............
    بازیگر ما کو؟ نمی خوای منو به دوستات معرفی کنی؟ یا هنوز نیمکت ذخیرم؟
    سلام جات خالی دیشب خیلی خوش گذشت خیلیها بودن بعضیهاشونم اصن نمیشناختم ولی اونا یه کاری میکردن که حتماااااااااا بشناسمشون ولی من چون مثل همیشه مغرورانه برخورد میکردم جوابشونو نمیدادم خودشون راهشون میگرفتن میرفتن خوب چه خبر چیکار میکنی؟ از شانس منه هر وقت دارم و هستم تو افی راستی قضیه دیشب و که ناراخت بودی از دستم و هنوز واسم تعریف نکردی من یادم هست دختر باید واسم تعریفش کنی!!!!!!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا