منتظر باشي كه دوباره زل بزني به صفحة سرد مانيتور و فقط نگاهت به آيدي يه نفر باشه و همش دعا كني كه روشن باشه با اينكه از قبل ميدوني امشبم مثل تموم شبهاي گذشته فقط بايد چشمهاي خواب رفتة آدمك آيديشو ببيني و درد ودلهاتو براش آف بذاري به اين اميد كه شايد اومدو خوند و جوابتو داد جوابهايي كه مثل هميشه حرف تازه اي توش نيست، انگار كه هيچوقت نميخواد باور بكنه كه: دوستش داري.