کاش در این تنهاییت یادی از من میکردی کاش تنها بودنت را برخ نمیکشیدی من در انجا تنهاتر بودم وبا تنهاییم نوای هیچکسی را میزدم واز تنهایی نوایی ساختم که از گریز یاد تو مینواختم ...مینواختم و اشک حسرت میریختم کاش یادم میکردی و مرا در وهم و خیال پوچ تنها نمیگذاشتی که اشکهایم از سردیت بود حال میفهمم تو هم تنها بودی