"ALIREZA & M"
پسندها
2,912

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آرامش چیست ؟

    نگاه به گذشته و شکر خدا ...
    نگاه به آینده و اعتماد به خدا ...
    نگاه به اطراف و جستجوی خدا ...
    نگاه به درون و دیدنِ خدا ...

    " لحظه هایت سرشار از بوی خدا "
    دلم برای تپیدن بهانه ای می خواست

    برای پوچ نبودن نشانه ای می خواست
    پاییزی ات شدم که تو باشی بهار من

    تا با "تو" سبزه زار شود شوره زار من

    چشمم سپید شد که مسیحای چشم تو

    دستی کشد به لطف،به چشمان تار من

    ابری شدم چنان، که مگر آفتاب تو

    پایان دهد به بارش بی اختیار من

    دیگر به راه تو چه بدوزم به جز دلم؟

    سویی نمانده است به این چشم، یار من

    آن آخرین قرار، قراری گذاشتیم

    تا تو شوی قرار دل بیقرار من...

    حالا چه شد که حسرت تلخی گذاشته

    دوریت بر حلاوت این انتظار من

    باشد،نمان،ولی کمی آهسته تر برو...

    بگذار دیرتر برسد احتضار من

    امشب فقط به ماه نگاهی بکن که تا

    عکسی به قاب برکه شود یادگار من..
    بزرگترين هديه ايي که ميتوان به کسي داد ؛
    .
    .
    .
    .
    .زمان است !
    هنگاميکه براي يک نفر وقت ميذاري ،
    قسمتي از زندگيت را به او دادي ....
    که باز پس نميگيري !
    بودنت گرم کرده قلبم را

    جان گرفته دل سفالی ام
    مرده را زنده میکنی انگار

    وا شده غنچه های قالی ام

    تپش پلک های چشمانت

    می تپد نبض زندگی ام را

    با تو از شور عشق پر شده ام
    با تو از حس گریه خالی ام

    طبق قانون جذب چشمانت

    سیب دل با نگاه تو افتاد
    با بهارت رسیده میوه ی عشق

    رد شده فصل های کالی ام

    هرچه هم دور باشم از پیشت

    دل من پیش توست، پیش دلت...

    یار من، هرکجا که باشی تو
    من یقینا همان حوالی ام

    آسمان سیاه من را رنگ

    کرده رنگین کمان لبهایت
    گرچه من خوب نیستم اما

    درکنار تو با تو عالی ام..
    حرف های ما هنوز ناتمام...

    تا نگاه می کنی:

    وقت رفتن است

    باز هم همان حکایت همیشگی!

    پیش از آنکه با خبر شوی

    لحظه ی عزیمت تو ناگزیر میشود

    آی...

    ای دریغ و حسرت همیشگی

    ناگهان

    چقدر زود

    دیر میشود!
    مے گوينـد قِسمتـــ نيستـــ حِکمَتـــ استـــ
    خدايـآ...
    مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ
    امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...
    مـَگــَر نــه ؟؟؟
    کاش پی میبرد به من
    کاش می فهمید مرا
    در کنار پرسه هایم لب تنهایی
    کاش میسنجید مرا
    کاش میفهمید که ما
    سهمی از هم نیستیم
    نیمه های راه به اجبار
    خسته از پا می ایستیم
    کاش میفهمید
    مرگ احساسم را
    قلب زخمی،روح بیمارم را
    او که میدانم قلبش جای احساسات است
    او که میدانم فرشته ست دلش حساس است
    او که هر لحظه نگاهش میتپد بر قلب عشق
    پس چرا در قلب خود نام مرا تنها نوشت؟
    آن همه مجنون به کوی او نشسته
    کاش برگیرد نگاهش از من و این روح خسته!
    حقیقت این که ما همیشه سر میزنیم ودیگه قرارنیست این کارا رو بکنیم...
    خدارو شکر...:gol: دلخوری بنده رو ببخشید .... ولی حقیقته.. دیگه قراره به کسی سر نزنم...
    فردا میبینی مردم تلویزیون چهل و دو اینچشونو زدن زیر بغلشون اومدن تو خیابون. میپرسی این چیه، میگن موبایل گلکسی اس شونصدمونه!!
    کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
    اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
    کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
    از نگاهش مي توان خواند
    اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
    و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
    سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
    دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
    بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا