ALIREZA.F.1988
پسندها
17,177

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به دنبال خدا نگرد...
    خدا در میان بیابان های خالی از انسان نیست..
    خدا در جاده های تنهایی بی انتها نیست...
    خدا لبخندی که با نگاه مهربان تو جانی دوباره میگیرد...
    خدا در دستی است که به یاری میگیری...
    خدا در قلبی است که شاد میکنی...
    در لبخندی که به لبی مینشانی....
    در نگاه پر افتخار مادری است به فرزندش...
    .
    .
    باید از فرصت های کوتاه زندگی؛جاودانگی را جست...!

    بابت جملات و متن های بی نظیر و قشنگتون ممنونم...واقعا عالی بودن



    بازم تشکر....



    راستی من که چای نفرستادم.. قهوه بودآقا....اونم قهوه تررررررررررررک...!
    نوش جان باشه برا افطاری...هر چند چای بیشتر میچسبه!!
    سلام
    طاعات قبول
    خوبین؟
    .
    .
    .
    .
    فکرکنم شما طیف رنگی بنفش دوست دارید....درست حدس زدم؟؟؟؟؟؟؟
    اگه اشتباه حدس زدم بهم بگید...ناراحت نمیشم...

    ممنون خوبم

    یه مدت سرم شلوغه وقت نمیکردم بیام

    خدارو چه دیدی شاید :D

    ممنون زنده باشی
    پرو حالا کی خواست:w15:بله درسم تمام شده فخط یه صفحش مونده بود :w15:نه مگه شهرخودم چشه که بیام اصفحان
    سلام
    خوبم شکر ممنون برای محبتات
    التماس دها
    سلام احوال شما؟ نماز روزتون قبول باشهممنون برای پیام هات لطف کردی
    اگر عشق نبود ....

    به کدامین بهانه میگریستیم و میخندیدیم..!
    کدام لحظه های نایاب را اندیشه میکردیم...!
    و چگونه عبور روز های تلخ را تاب می اوردیم..!
    آری بی گمان پیش از این ها مرده بودیم..!

    از معلم عصیان گر: دکتر شریعتی


    برای همه خوب باش
    آنکه فهمید؛همیشه کنارت و به یادت خواهد بود...
    و آنکس که نفهمید ؛روزی دلش یرای تمام خوبی هایت تنگ میشود...!

    من و تو دوتا پرنده تو قفس زندونی بودیم


    جای پرزدن نداشتیم ولی آسمونی بودیم


    ابرو بارونو میدیدیم اما دنیامون قفس بود


    چشم به دور دستا نداشتیم همینم واسه ما بس بود


    اما یک روز اونایی که مار و با هم دوست نداشتن


    تو رو پر دادن و جاتم یه دونه آینه گذاشتن


    من خوش باور ساده فک میکردم روبرومی


    گاهی اشتباه میکردم من کدومم تو کدومی


    با تو زندگی میکردم قفس تنگ و سیاهو


    عشق تو از خاطرم برد عشق پر زدن تا ماهو


    اما یک روز باد وحشی رویاهامو با خودش برد


    قفس افتاد و شکستو آینه افتاد و ترک خورد


    تازه فهمیدم دروغ بود دنیایی که ساخته بودم


    دردم از اینه که عمری خودمو نشناخته بودم


    تو تو آسمونا بودی با پرنده های آزاد


    من تن خسته رو حتی یه دفعه یادت نیفتاد


    حالا که قفس شکسته راه آسمون شده باز


    اما تو قفس نشستم دیگه یادم رفته پرواز
    سلام دوست عزیزم
    چه خبرا...
    ناقابله
    از گل فهمیدی خوش سلیقه ام یا از پیج شخصیم؟؟؟؟(الان دارم برا خودم نوشابه باز میکنم!!!!:D:w25:)
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا