ALIREZA.F.1988' آخرین فعالیت
-
ALIREZA.F.1988 reacted to !austenite's post in the thread همین الان داری به چی فکر میکنی؟ with
Like.
به اینکه این روی دیگه ی مهدیه رو ندیده بودیم -
به اینکه خودم امشب کم اضطراب داشتم، بعد این همسر محترم دو ساعته داره زیر گوش من آیه یأس میخونه🙄
-
به اینکه امروز روز شلوغی داشتم
-
به اینکه: جدی میگم، گفت برم خونه شون مهمونی ولی توی پارکینگ بخوابم، خجالت کشیدم😁
-
ALIREZA.F.1988 reacted to !austenite's post in the thread همین الان داری به چی فکر میکنی؟ with Like.
به اینکه مهدیه اینا رو جدی میگه یا شوخی از خودش در وکنه😁
-
به اینکه دلم گرفت گفتی توی پارکینگ بخوابم،شرمنده شدم جدا، هر کدومتون که تشریف آوردین خونه‌ی ما،من براتون اتاق آماده میکنم تا در آسایش...
-
یکم سرم درد میکنه، دراز کشیدم تا بخوابم. این روزها همونطوری که کارهام زیاد شده، خوابم هم زیاد شده🤦♀️
-
مبارکه مهدیه جون ،براتون عشق و آرامش آرزو میکنم:heart: درحال تیریک گفتن به مهدیه و انجام وظایف محوله
-
توی بانکیم، ماشین رو فروختیم، یکم ناراحتم🙄
-
توی جاده ایم،داریم میریم خونه
-
برق رفته تو تاریکی با نور گوشی نشستیم
-
یه چرت زدم الان بیدار شدم تازه
-
خونه‌ی مامانم اینا هستیم،میخوایم شام بخوریم و بعدش برگردیم خونه‌ی خودمون.
-
توی جاده‌ایم، داریم میریم ساری که پسرم رو مدرسه ثبت نام کنم.
-
دراز کشیدم و استراحت میکنم تا ساعت 6 بشه برم پایتخت ببینم.