ALIREZA.F.1988' آخرین فعالیت

دستـم نـه ، اما دلـم به هنگام نوشتنِ نـام تــــو مـی لــرزد

تو دلیل شو؛ من زندگی میکنم.

من از کجا میدونستم دوست داشتنت، قراره همون غمی بشه! که الان شبا نمیزاره بخوابم...

میانه‌ی راه ایستاد و از خودش پرسید: «یعنی تمام زندگی همین است؟ همین تحمل کردن‌ها، صبر کردن‌ها و دوام آوردن‌های اجباری؟!»

نه ندیدم تا حالا کابوس‌های من معمولا در مورد دو سه تا موضوعه، شما چطور؟

من تو خواب زیاد میبینم پرواز میکنم شما چطور

واقعا چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی ، باید...

تا حالا شده یه کاری رو شروع کنین و بعدش بگین عجب غلطی کردم که شروعش کردم؟ واقعا...

خرده ولی همون یکیش بسه مگه خدا آدمو بزنه خخخ تاحالا... .

رگ گردن

گردشگر

شاهرگ

ب اینکه برای خودت آمپول میزنی چقدر خوبه 🤩😂

به اینکه جمعه میخواستم برم شمال نشد ، شاید فردا برم ، حالا نمیدونم برم گرگان دیدن خانم مهندس و یه ناهار و یه شام برای خونه جدیدشون...

جدی جدی دلم میخواد آیدا به هرچی میخواد برسه ( موقع اذان)