آن لحظه
كه دست هاي جوانم
در روشنايي روز
گل باران ِ سلامُ تبريكات ِ دوستان ِ نيمه رفيقم مي گذشت
دلم
سايه اي بود ايستاده در سرما
كه شال كهنه اش را
گره مي زد
برای اعتراف به کلیسا می رومروی در روی علفهای روییدهبر دیوار کهنه می ایستمو همه گناه خودم را یکجا اعتارف میکنمبخشیده خواهم شد به یقینعلفها بی واسطه با خدا سخن می گویندپناهی.
سلام
خب معلومه تلاش لازمه!لازمه هر موفقیتی تلاش و پشتکاره!
باب پراكتر:
هر چيزي كه وارد زندگي شما ميشود، در واقع توسط شما جذب شده است. اين فرآيند جذب، توسط تصاويري صورت ميگيرد كه در ذهنتان داريد. پس اين جاذبه همان فكرتان است. هراتفاقي را كه در ذهنتان ميافتد، جذب ميكنيد.
”هر فكري كه...