به کجـــا بایــد رفـــت؟ بعـــد از آن خـاطـــره هـا که همــه هستــی من از آنهـاســت به هــر آنجــا که نـظـر انــدازم همــه جـا چهــره ی توســـت همــه جا خاطـــره دارم بـا تــو
شاید آن روز که سهراب نوشت : تاشقایق هست
زندگی باید کرد... خبری از دل پر درد گل
یاس نداشت باید اینجور نوشت : هرگلی هم
باشی چه شقایق چه گل پیچک و یاس زندگی
اجبار است