4199672710
پسندها
1

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • از سکانس های تکراری زمین، خسته ام!
    دریا را تا می کنم
    می گذارم زیر سرم
    زل می زنم
    به مقوای سیاه چسبیده به آسمان
    و با نوار جیرجیرک به خواب می روم
    نوار را که برگردانند
    خروس می خواند.
    پس از آفرینش آدم

    خدا گفت به او: نازنینم آدم،

    با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

    آدم آرام و نجیب آمد پیش

    زیر چشمی به خدا می نگریست

    محو لبخند غم آلود خدا

    دلش انگار گریست.

    "نازنینم آدم

    ( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

    یاد من باش که بس تنهایم"

    بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

    و به خدا گفت:

    من به اندازه ی...

    من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

    به اندازه عرش... نه... نه

    من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

    دوستدارت هستم.

    آدم کوله اش را برداشت.

    خسته و سخت قدم بر می داشت،

    راهی ظلمت پر شور زمین.

    طفلکی بنده غمگین ، آدم

    در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

    زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

    نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

    نه به اندازه ی عرش،

    نه به اندازه ی گلهای بهشت

    که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

    نازنینم آدم، نبری از یادم!
    کوچک که بوديم چه دل هاي بزرگي داشتيم
    اکنون که بزرگيم چه دلتنگيم
    کاش همان کودکي بوديم که حرفهايش را
    از نگاهش مي توان خواند
    اما اکنون اگر فرياد هم بزنيم کسي نمي فهمد
    و دل خوش کرده ايم که سکوت کرده ايم
    سکوت پر بهتر از فرياد تو خاليست
    دنيا را ببين... بچه بوديم از آسمان باران مي آمد
    بزرگ شده ايم از چشمهايمان مي آيد!!
    زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
    و دلم بس تنگ است
    باز هم می‌خندم
    آنقدر می‌خندم كه غم از روی رود…
    زندگی باید كرد
    گاه با یك گل سرخ
    گاه با یك دل تنگ
    گاه باید رویید در پس این باران
    گاه باید خندید بر غمی بی‌پایان…
    کیستی که من

    این گونه

    به اعتماد

    نام خود را

    با تو می گویم،

    کلید خانه ام را

    در دستت می گذارم،

    نان شادیهایم را

    با تو قسمت می کنم،

    به کنارت می نشینم و بر زانوی تو

    این چنین آرام

    به خواب می روم؟

    کیستی که من

    این گونه به جد

    در دیار رویاهای خویش

    با تو درنگ می کنم؟
    مدام دلم می گیرد!

    می دانم ذهنت انباشته از این گلایه های تکراری ست!

    ... و در آغاز فقط کلمه بود و کلمه خدا بود...

    پس چرا دیگر زمین،

    هرگز باران رمان های قرن نوزده و بیست را بر خود ندید؟

    هیچ علف خشکی با باد نرقصید

    می سازیم و ویران می کنیم!

    انسان موجود خوبی نیست!

    به تعداد هر نفرمان کلمه وجود دارد!

    پس و در آغاز فقط کلمه بود...

    کلمه ی کی بود؟

    تو؟ من؟ او؟ کی؟

    ما سم مار را با پادزهر خنثی می کنیم

    اما سم کلمات را چه گونه؟ نمی دانم...

    حالم خوب نیست!
    ياد سهراب بخير!
    آن سپهري که تا لحظه ي خاموشي گفت:
    تو مرا ياد کني يا نکني
    باورت گر بشود، گر نشود
    حرفي نيست؛
    اما...
    نفسم مي گيرد در هوايي که نفس هاي تو نيست!
    تو از کی عاشقی؟ این پرسش آیینه بود از من
    خودش از گریه ام فهمید مدت هاست ،
    مدت هاست
    از صبا پرس که ما را همه شب تا دم صبح

    بوی زلف تو همان مونس جان است که بود
    من همین یک دانه دل دارم ، بفرما بشکنش ..
    کوزه ای از آب و گل دارم ، بفرما بشکنش ...
    » تو « سبوی آرزوهای مرا بشکسته ای ...
    هرچه بادا باد ، این هم دل ، بفرما بشکنش ...
    اگه بی ادبی نمی شه می شه بپرسم شما اهل کجاید البته اگه دوست دارید می تونید ج بدید
    نمی شود که در کوچه های

    اردیبهشت

    تنها قدم زد !

    خودت را زود برسان ...
    شنیدمت که نظر می‌ کنی به حال ضعیفان

    تَبم گرفت و دلم خوش، به انتظارِ عیادت
    به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم !
    تو واجب را بجا آور رها کن مستحب ها را
    روزهای زیبای خدا ،
    هر کدام نشانی از مهربانی به همراه دارند ....

    گرچه هنوز هم زیباترین روز خدا از راه نرسیده است
    اما فردا ،یکی از زیباترین روزهای خداست ...

    سالروز ولادتی زیبا و مولودی عزیز
    امشب دل آقا امام رضا شاد است و
    مشهد الرضا میزبان قدوم مبارک آقا امام زمان عج،

    میلاد با سعادت آقا جواد الائمه مبارک و فرخنده
    سلام...ممنون بابت درخواست دوستیتون
    و همچنین ممنون از نظرات زیبایی که تو وب نوشتم گذاشتین:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا