یارانراد
پسندها
3,813

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • هیچ وقت جلو هیچ کس تو هیچ حالتی حتی مینیک چهرم رو به اشک و گریه نذاشتم بره
    یاسین اینقد منفی گرایی میکنه..میترسم حانیه رو بفرستم بچه دچار افسردگی بشه...گرچه همین الانشم میگه میذارم از خونه میرم

    من یه چی وسط حرفای مردونه تون بگم...خو علی داداش هیچ وقت کسی نمیتونه جای دیگری باشه...هر کسی رو بهر کاری ساختن...
    و اینکه تو یه فیلمی ک اسمشو یادم نیس:Dمیگفتش خدا وقتی میخاد دردی به کسی بده اول توان تحمل اون دردو به طرف میده...بعد اون دردو بهش میده..این آقا حمیدم خدا خواستتش واسه این زندگی
    مردی یعنی این که بجای کس دیگه برا حفظ کس دیگه سرتو با افتخار بدی بالای دار تو خفقان این جهان

    من برم امشب هرچقد طنز امیز حرفیدم همزمانش تو اشک بودم

    شب خوش
    غرور هم تو داری همه دارن داداش . ولی این ادمی که من می گم با همه با من با تو فرق داره پای سختی های زندگیش مثل کوه مونده .من اگه فک کنم بخوام مثل اون باشم یه هفته حتما کم میارم
    پیام های منو پیرجو رو بخون خنده کن چقد زیبا ج میده و چقد عکسش عمل میکنه

    پاسخ : سلام مررررررررررد
    نوشته اصلي بوسيله یاس منم
    سلام چطوری خوبی

    بابا بی معرفت یه سر به ما هم بزن دلمون تنگیده برات
    پیرجو:سلام، خوبی؟ چشم.
    من موندم تو جوابش خخخخخخ
    غرور رو علی پیش کسی بحرف ک نداشته باشه

    اگه جلوی تو و چند کس دیگه عادیم نبین من با واقعیتم فرقم از زمین تا عرش خداست
    بیا حتما.... البته شاید نخواد ببینتت نه تو رو هرکسی رواخه مغروره برا همین می گم مرده
    ماجراااا داره مفصله یه بار زنگ میزنم البته اگه خواست خودش بشین پای حرفاش. ا.نوقت دلت دل محکم قویت فرو میریزه
    میشناسم آقا یاسینو...گفتم ک باید حانیه رو دو سه روزی بفرستم خونه شون...تا بفهمن سختی یعنی چی
    هرچی که خودت تعریف کردی هرچی که خودت نشون دادی . ......نه نمی تونی مثل حمید باشی .هیچکس نمی تونه مثل اون یه مرد واقعی باشه
    اره میتونم باشم میتونم اوج تمسک و غرور باشم میتونم خودکار بیک باشم علی تو چه میدونی از من
    یه کوچولو الان من خنگ شدم...این ینی من خیلی باهوشم:D

    چطوری دوستت واسه همیشه از دنیا میره؟؟اینو نمیفهمم کی واسه رفتنش وقت تعیین کرده؟؟خدا نکرده تو کما هستش؟؟
    بعضی وقتا در اوج خوشحالی احساس خلاء شادی داریم و گاهی در منتهای غمگینی احساس خوشبختی .

    و گاهی هم یه حس عجیب ، انگار همه چی روال عادی رو طی میکنه ، بجا می خندیم ، بجا حرف میزنیم ، بجا
    درس میخونیم و بجا زندگی میکنیم ، اما ته دلمون یه چیزیه ، یه چیزی ،…. که ظاهرا بهش میگن دلتنگی.
    کلا خیلی سرخوشی یاسین می تونی یکم یاسین نباشی یکی دیگه باشی مثلا حمید .دوست من خیلی داغونه مرد خونه اس اخه باباش.....می تونی مثل اون باشی یاسین؟ می تونی؟
    اما...اما اینکه چشما رو ک خوب باز کنین میبنی هی گفتن اشتباهه...میبنی در مقابل خیلیا به بهترین آرزوهات رسیدی یا حتی اگه نرسیدی شرایطی داری ک خیلیا ندارن
    نگی چه شرایطیا که...
    یکیش همینه که دلت با خداس...خیلیا هستن ک کینه و حسرت دنیا خدا رو از دلشون پاک کرده
    حالا یه آرزوی خیلی خیلی بزرگ ما در مقابل اون خداخیلی خیلی کوچیکه نیس...پس حیف نیس واسه خدا بگیم هییییییییییییی شاید بده...یعنی مطمئن نیشتیم ؟؟
    صدای سکوت عیبی ندراه بحرف منو علی نداریم اصن علی رو پرت میکنم بیرون خخخخخخخ

    نه اصلن گاهن اشکمم میره

    اره برا همیشه
    ببخشید البته علی داداش...ک اینجا با آقا یاسین حرف میزنم
    حرف زدن اینجا منو یاد مدرسه میندازه ک دفتر اون دوستی ک وسط مینشست پر میشد از گفت گوهای یواشکی سرکلاس...دلمون میخاد ..ما خانومیم وخانوما همش حرف میزنن حتی در سختترین مواقع
    ******
    خوشحال نیستی؟؟دوستتون واسه همیشه از دنیا میره؟؟؟
    نه علی نگو خیلی درد رفیقم مفصله خیلی اون قتل انجام نداده فقط یه مشت کثافت هرزه رو از رو زمین برداشت
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا