گلسا2
پسندها
2,679

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وای مرسی عزیز داداش . عاشقتم. الان واقعنی داری میخندی؟
    گفتم غمم فزون است ، گفتا ز من چه آید

    گفتم كه نمره ام ده ، گفتا ز من نیاید

    گفتم كه نمره دادن بسیار سهل آید

    گفتا ز ما اساتید این كار كمتر آید

    گفتم كرم نمایید من را كنید شما شاد

    گفتا كه خوش خیالی كی وقت آن بیاید

    گفتم كه نمره هفت بدبخت عالمم كرد

    گفتا اگر برای آن هم زیادت آید

    گفتم خوشا دهی كه دست شما دهد آن

    گفتا تو كوشش كن كو وقت آن بر آید

    گفتم دل رحیمت كی قصد رحم دارد

    گفتا نگوی با كس تا وقت آن بر آید

    گفتم زمان تحصیل دیدی كه چون سرآید

    گفتا خموش جانم ازدست من چه آید
    بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
    این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!

    مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
    گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !


    استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
    دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !

    مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
    به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !

    مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
    خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !

    هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
    چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

    رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
    این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود؟

    توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
    خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!
    آجی جونم اینارو پوستر کرده بودند زده بودند به دیوار دانشگامون. وای مرده بودیم از خنده:biggrin:

    ای بدجنس.:D
    الان میرم دیگه. خب یه بار نه دوبار بخند من انرژی بگیرم بعد میرم:D
    الهی فدات اشکالی نداره. حالا غصه نخور. بعدا یادش میره اصلا داداش حسام
    هه هه نه باوووووووو. خواهر برادر که این حرفارو باهم ندارند
    هه هه. بهش بگو آخه آجی سامره عزیزم. مگه مدرسه رفته که زنگ بزنی اجازشو بگیری:biggrin:
    این عالییییییییییییییییی بود

    در عجبم

    از سیب خوردنِ مان

    که

    از آن فقط ” چوبش ” باقی می ماند.

    مگر این همه چــــــوب که خوردیم

    از یک سیــــب…..شروع نشد !؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا