می ترسم!
می ترسم از این که تو نباشی.
از این که رویاهای شبانه ام را غرق در حرف های تو نباشم.
و نگاهت!
و کارهای آرام اما،
عجیبت!
می ترسم بعد از تو
جایی سکوتی به زیبایی سکوت تو نشنوم.
می ترسم!
و انگار هیچ کس..
باور نمی کند عمق اضطراب چشم هایم را.
نمی خواند.
نمی تواند که بخواند.
اگر هم بتواند..
حرفی نخواهد داشت برای گفتن!