خدایا دستهای سردم رو دردست بگیر ...
احساسم اینه : دارم غرق میشم ...
" دمی چند گفتم برآرم بکام
دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که بر خان الوان عمر
دمی خورده بودیم و گفتند بس "
(شعر از حضرت سعدی)
خدایا دستهای سردم رو دردست بگیر ...
احساسم اینه : دارم غرق میشم ... :cry:
" دمی چند گفتم برآرم بکام
دریغا که بگرفت راه نفس
دریغا که بر خان الوان عمر
دمی خورده بودیم و گفتند بس "
شعر از حضرت سعدی
سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد وقتی این همه آدم
حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.
.:: دکتر علی شریعتی ::.