نیمکت عاشقی یادت هست؟
کنار هم، نگاه در نگاه و سکوتمان چه گوش نواز بود..
بید مجنون زیر سایه اش امانمان داده بود،
برگهای رنگینش را به نشانه عشقمان بر سرمان می ریخت..
او نیز عاشق بودنمان را به رخ پاییز می کشید،
اما اکنون پاییز.. نبودنت را، جداییمان را به رخ می کشد.بگو، صدایم کن، بیا تا دوباره...
شب سـردي است، و من افسرده. راه دوري است، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده. مي كنم، تنها، از جاده عبور: دور ماندند زمن آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت، غمي افزود مرا بر غـم ها.
فكـر تاريكي و اين ويـراني بي خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز كند پنهاني.
نيست رنگي كه بگويد با من اندكي صبـر،...
ماهه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره
ماهه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن
ماهه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماهه من غصه نخور گریه پناه آدماس
ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنماس
ماهه من غصه نخور...
نفرین به اون کسایی که روی دلا پا می ذارن تا که می بینن عاشقی میرن و تنهات می ذارن نفرین به آدمایی که تو سینه ها دل ندارن عاشق عاشق کشین ، رحم و مروت ندارن
مگسی را کشتم
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است
ونه چون" نسبت سودش به ضرر یک به صد " است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید
به خیالش قندم
یا که چون اغذیه مشهورش، تا به آن حد گندم!
ای دوصد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم ...