م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :w15:

    اینطوری که دارم خودتو و خودمو ملاحظه می فرمایم... عن قریبه که پس فردا پروژه ما رو ببره به استاد تحویل بده! الان محیا یه دونه میزنه تو سر کد... یکی تو سر خودش... ما هم که!

    دیس ایز اَور سیستیمیزیشن! :)
    ان شاء الله.:gol:
    ______________

    با تشکر از مهشید که به ما جوانان مجال تبادل نظر داد. البته اینم از کرامات دولت تدبیر و امیده ها... روحانی مچکریم! روحانی مچکریم!:D

    و از کادر خارج می شود... و از کادر خارج می شود... و از کادر خارج می شود... و از کادر خارج می شود!
    خدا بخیر بگذرونه این 4 سال
    خواهر به جز امیدوار بودن به اینده فعلا کاری نمیشه کرد
    دعا می کنیم همه چی ریدیف بشه ان شا الله
    :hypocrite:
    مهشید از خودمونه. اجازه شم دست منه!:D
    ___________
    لطف دارید. مهارتم بخوره تو سرم البته!:)
    خدا شمارم حفظ کنه. :gol:
    معضلی نیست... تنوعه دیگه!
    آقا تا دیر نشده و کلید پرزیدنت روحانی از کار نیفتاده، برید از صندوق بین المللی پول یه وام جوندار بگیرید و بعد بگید:"روحانی مچکریم!":D
    با اجازه از خواهر مهشید که پروفشون شده محل گفتگو
    ------------------------------------------
    کلا شما در طنز نویسی مهارت دارید بسیار :biggrin:
    البته برای بار چنم عرض می نمایم
    خدا حافظتون باشه خواهر
    ان شا الله که زودتر معضلات حل بشه و پروفتون باز بشه
    بله دعا بفرمایید تا بقییه وامم بگیرم تا بتونم اواتار جدید بنا کنم
    بد جور به خنسی خوردیم
    از وقتی روحانی رییس جمهور شده، گوشیم بیشتر شارژ نگه میداره.
    روحانی مچکریم!
    رفتم هندونه خریدم، بازش کردم دیدیم سفیده، روحانی از تو بعید بود...
    این بود جواب اعتماد ما به شما ؟!
    سلام آقای یارانراد عزیز.
    منوّر فرمودین پروفایل ناقابل بنده رو.
    اینجا می خونیم نوشته هاتون رو و فیض می بریم.
    ___________
    گویا در محل آواتار قبلی شما آواتاری در حال احداثه! یه تابلو با مضمون" کارگران مشغول کارند" بزنین حداقل! شمارو با آقای tehran اشتباه گرفتیم!:D
    پیش بسوی تایپیک
    ---------------------------------------
    بله به به سلام خانم ارمیا
    مگه اینجا بیایید شما
    چند دفعه اومدم تو پروف متن بزارم دیدم تمام در و دیوار بستید
    خدا خیرتون بده خواهر
    هر روز می رسم لب این سالخورده رود
    با کوزه ای که بشنوم از آب ها سرود


    تقسیم می کنم عطشم را به ماهیان
    می ریزم التهاب دلم را میان رود


    این رود خاطرات مرا زنده می کند
    یادش به خیر تلخی آن روز، صبح زود


    باران گرفته بود و تو با چتر آمدی
    گل های سرخ بر سر راهت شکفته بود


    روی سر تو رقص کنان بال می زدند
    گنجشک های عاشقیم با همه وجود


    گنجشک های عاشق و... ای کاش آسمان
    از پشت ابر، پنجره ای سبز می گشود


    امّا تو رفته ای به فراسوی رودها
    من سنگ مانده ام لب این ساحل کبود...

    سیّد ضیاء قاسمی- با لهجه ی افغانی خوانده شود!
    سلام
    زیاد نمی شناسمشون
    خب بگید اگر می شناسیدش
    عکسم می خوام عوضش کنم
    اومده بودند در خانه بهشتی که یک مقام سیاسی خارجی می‌خواهد شما را ببیند.

    گفت:

    قراره به فرزندم دیکته بگویم.

    جمعه‌ام متعلق به خانواده است.

    نرفته بود. «بابا آب داد». بنویس پسر بابا...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا