Recent content by مرمت گر

  1. مرمت گر

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی آمد که حرف عشق رو با ما زد دل ترسوی ماهم دل به دریازد به یک دریای طوفانی دل ما رفته مهمانی باید پارو نزد...واداد....باید دل رو به دریا داد خودش میبرتت هرجا دلش خواست به هرجا برد!بدون ساحل همونجاس
  2. مرمت گر

    مشاعرۀ سنّتی

    با اجازتون خودم جواب بدم.من شعر نو بنویسم اشکال نداره؟ همه درد من این است که میپندارم........... دیگر ای دوست من دوست نداری باشم.
  3. مرمت گر

    مشاعرۀ سنّتی

    دلی شکنجه شد و غرقه خون به گوشهی افتاد... دوباره سینه به سینه دردهای همیشه... ندیدی؟!! همینک.یکی هم در این محله...
بالا