-
[IMG][IMG]
این زویناس الان ؟!!!
نترس ، صدا ازش در نیمیا ! زویو چه به داد ! روتو بکن اون ور خبری نی ! [IMG]
باید بیایم کلاس پیش شوما
اصلا خبر ندارم از مسابقمون من!! :دی
مامااااااان...ببين زوينا اومده تو آشپزخونه چطوري سرم جيغ ميكشه؟؟؟
سپيده يه چي بهش نميگي...؟
آوره معصوم ژان ، تیریپ اقتدار و اینا بود
زوی من تا آخرین دونه ظرف کینار همکاریمم [IMG]
زوی! باز این رنگی شدی که
همتون بیاین بشینین دیگه، ظرفا همش یکبار مصرف
میریزم تو سطل اشغال بعدا :دی
شما نخوری بهتر سپید جان...
اوهوم، دارم میبینم
چه سرعتت بالاس سپید جون، زودی نمایشگاه زدی :دی
خو علما شی کار کنم ؟ بخورم ؟ نخورم ؟!
زوینا مگه این دختر گل من حرف گوش میکنه، رفته تو آشپزخونه بیرونم نمیاد
مادر جان، سایه! عزیزم بیا بچه ها صدات میکنن...
من من ! من میشورم
خبری نیس معصومی، سیلامتی
همکاری نمایشگاه وا کرده، رفتی ببینی؟ :دی
اوخی راست میگه دلش درد میکنه، پس نخور
ماست چیکار داره به دل درد؟!!! بخور
چرا خوف نی؟ گوش نکن به حرفش
بخور
ماست نخوردم ولی بازم دلم درد موکنــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
بیا سپید جان، نوش جونت تنهایی بخور
آخ ژووون ماست ! چه سفت هم هس
میگه واست خوف نی ! [IMG]
خب چه خبرا؟
زوی باز داری اذیت میکنی بچه ها رو؟!
چشم چشم اومدم نشستم دختر گلم، کچل جان
اینم کاره دخترم، ببینین ماشالا چه هنرمنده...
ممنونم ماماني ...چه چايي خوشرنگي...دستت دردنكنه...
من اينجام زوينا...دارم كمك مامانم ظرفها رو ميشورم ... [IMG]
چرا نیمیذاره بخوری؟ بیا با هم بخوریم عسیسم
اوووووو چقدر زحمت میکشی عطار، بیا بشین دیگه
من ماست مووووخاااااامممم .... زوی نیمیذاره بخورمممم [IMG]
واي چه ميكنه اين ماماني من....قربون دست و پنجه ات برم مامان...چقدر باسليقه و كدبانوي عزيززززززززم...
من پرتقال بخورم يا شرمندگي...؟ [IMG]
خسته شدي مامان بيا بشين اومديم خودتو ببينيم ...قربون شكل ماهت [IMG] -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
