سناساوجی
پسندها
327

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من به آمار زمین مشکوکم

    اگر این سطح پر از آدم هاست

    پس چرا این همه دل ها تنهاست ؟
    بیخودی میگویند هیچ کس تنها نیست ،
    چه کسی تنها نیست ؟

    همه از هم دورند ...

    همه در جمع ولی تنهایند ...

    من که در تردیدم ، تو چطور ؟
    گاهی بخند هر چند تلخ میخندی
    ولی هنوز میشود پرید به بلندای قله ای دور دست
    جایی که دیگر کسی نمیتواند
    دست یابد به تو
    انوقت باز هم در بندی
    اخر تو میخواستی فرار کنی
    پس بمان انگاه خواهی دید ازادی
    فقط به بی قید و بند زندگی کردن نیست
    همینکه
    میگذری از کسانی که روزی به تو درد دادند خودش بزرگترین ازادیست
    گيرم که باخته ام !!! اما کسي جرات ندارد به من دست بزند يا از صفحه بازي بيرونم بيندازد،شوخي نيست من شاه شطرنجم !!!
    تخريب مي کنم آنچه را که نمي توانم باب ميلم بسازم...آرزو طلب نميكنم، آرزو ميسازم...
    خواهش ميكنم :

    بي حوصلگي هايم را ببخش ،

    بداخلاقي هايم را فراموش كن ،

    بي اعتنايي هايم را جدي نگير ،

    در عوض

    من هم تورا مي بخشم

    كه مسبب همه ي اينهايي !
    امروز نمی دانم چرا دلم گرفته است.
    چرا در این جا که فقط منم و یاس و نا امیدی همه جای اینجا هست من هم اینجایم
    چرا؟!!
    این باران دیگر چیست که می بارد اکنون؟!!
    چرا وقتی که باران هم اینجا هست من آنرا خوب نمی بینم.
    شاید این فرصت خوبی باشد!!!!
    شاید!!!...........
    از خود میپرسم:
    آیا تا به حال به قطرات باران که میخواهند پرده ای بر نمناکی چشمانت بپوشانند خیره شده ای آیا؟!!!!
    آری به خود میگویم!!
    .............................................
    گاهي مي نويسي كه چيزي بگويي! گاهي هم مي نويسي كه فقط كاري كرده باشي! كه به خودت بگويي هنوز زنده اي...اما نه....من خيلي وقت است كه مرده ام...
    خاكم كنيد! آخرين دعا را روانه ام كنيد و سكه اي در دستم بگذاريد تا بتوانم از رود هادس عبور كنم....
    مهم نیست که چقدر منزوی هستید و چه مایه احساس تنهایی می کنید،
    اگر کار خود را حقیقتاً و خودآگاهانه انجام دهید،
    یاران ناشناخته می آیند و شما را طلب می کنند.
    (میگوئل سرانوی)
    شهـــامــت واراده مــی خواهــد …
    ســـــرد بــاشــی …
    و گــرم لبخنــد بزنـــی ..!
    زندگی زیباست، تماشاییست!
    چرا زیبا نمی بینیم؟
    چرا گاهی به پای این همه خوبی نمی شینیم؟
    چرا با هم نمی خندیم؟
    مگر دنیا چه کم دارد؟
    ببین این آسمان آبی ست
    ببین دنیای ما آکنده از پاکی ست
    و خوبی تا ابد پاینده می ماند...
    تو باور کن
    همین کافیست...!
    مردای واقعی؛ زیباترین دختر دنیا رو دوست ندارن

    اونا دختری رو دوست دارند که بتونه دنیاشون رو به زیباترین شکل بسازه . . .
    عشق من

    اوای زندگی من توئی ......

    قلب من ......نفسهای من توئی .....

    تپشهای قلبم زاده ی احساس درون توست ......ای شایسته همه ی زیباترین عاشقانه ها ...

    ببین ......این منم که با تو یکی شده ام در در تب و تاب عشق لبریز میشویم از بوسه های امیخته از حرارت ...

    چشمانمان مست از نوازش .......

    بمان ......که ماندنت مرا جانی دوباره است ای سرچشمه ی همه ی عاشقانه ها .......

    شاهزاده ی من ......
    عشق من

    قلبم را تا به ابد به تو هدیه میدهم ......

    نگاهم را

    دستانم را به تو هدیه میدهم ..

    امانتی از من به تو ..باورم را به تو هدیه میدهم ....

    من یک انسانم ....از جنس خاک ...از جنس اب ...از جنس باد ...از عشق هوای نفسهای پروردگارم ...

    پیچک عشق را در وجودم نهفته ام ...و تو را محصور عشقم میکنم ...

    مگر میشود بی تو بود ، آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!

    بوی عطر تنت را مدت هاست به انتظار نشسته ام ...

    با نگاهم به دنبالت میگردم ...

    توئی تنها بهانه دلخوشی هایم

    تنهایت نمیگذارم ....

    رهایت نمیکنم ....


    تو با نگاهت ..عشقت را در قلبم میپرورانی ....

    دوستت دارم ....

    زندگی من .....
    در دلم به اندازه تمام کلماتی که حرف زده ام سکوت دارم
    گاهی چه زیبا و آرام بخش است این سکوت
    و گاهی چنان احساس خفقان می کنم که می خواهم با تمام وجودم از تهدل فقط فریاد بکشم
    خدایا تو تنهام نگذار
    التماس دعا
    گفتم خدایا سوالی دارم ؟چرا هر موقع من شادم همه با من می خندند، ولی وقتی غمگینم کسی با من نمیگرید؟ گفت: خنده را برای جمع آوری دوست و غم را برای انتخاب بهترین دوست آفریدم . . .
    به حباب نگران لب يك رود قسم
    و به كوتاهي ان لحظه شادي كه گذشت
    غصه هم ميگذرد...
    انچناني كه فقط خاطره اي خواهد ماند
    لحظه ها عريانند
    به تن لحظه هاي خود جامه ي اندوه ميوشان هرگز...
    پشت این بـغض سنـگین
    بیدی نشسته کــــه خیـــال میکرد
    بـــا این بـــادهــــا نمیلرزد
    ممنون از گل زیباتون
    من دیگه خسته شدم بسکه چشام خیسه و نم
    خوب ببینم و بفهمم و بازم چیزی نگم

    من دیگه بریدم از بس شکستم از خودی
    توی اینه خیرم شم بگم به چشمام چی شدی

    خستم از حرفای خوب و بی سر و ته بی ثمر
    حسرت یه عمره رفته عقده های تازه تر

    متنفرم از ادمای بی مغزو شلوغ
    از کتابایی با اسمای قشنگ متن دروغ

    دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا بشکنی
    این بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی

    بات میجنگم تا نگی ترسیده بودپیاده شد
    بسکه پشت پا زدی گذشتن از تو ساده شد

    دیگه نوبت توئه خسته شی دنیا بشکنی
    این بار ایستادم تا اخرش با کفش اهنی
    ناشنوا باش و نشنیده بگیر
    هنگامی که همگان به اروزی بزرگ و قشنگت می گویند:
    محاله . . .
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا