اجی رفته بودم مشهد-یک خانمه مسن توی رواق دارالحجه ازم یک سوال کرد برای نماز!باحوصله جوابشو دادم!بعد که تموم شد گفت اصلا این مهرت توی دلم افتاد!اصلا دوستت دارم خخخخ داشت همینجوری لاو میترکوند -فرار کردم خخخ گفتم حاج خانم تا کار ندادی دستم فرار خخخخ الان بریم نوه ام کجا بود خخخخخ