خيبر
پسندها
4,040

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آره گلم خوب خوبم..
    امروز بعد کلاس فیزیکم پاشدم رفتم پارک ملت..جات خالی..این شد که نیومدم سایت...
    تو خوبی؟
    این عکسا رو برات گذاشتم..که از یونی اومدی ببینی..خستگیت درآد..
    البته اگه ایشالله خوشت بیاد:love:
    ااااااااااووووووووووووووووووخخخخخخخخیییییییییییییی....
    نازی نازی...اکشال نداله...عوضش دکتر میشی...آخ جونمی..آرش جونم دکتر میشه..:w42::w14::w42:
    بچه ی خوووب :w10:خوش به حالت که دلساتو میخونی..من چلا انقزه تنبل شدم..نیفتم یه وقت :cry::cry::cry:
    شادی را هدیه کن حتی به کسانیکه آنرا از تو گرفتند عشق بورز حتی به آنهاییکه دلت را شکستند دعا کن حتی برای آنهاییکه نفرینت کردند درخت باش بر غمی که تبر به ریشه ات میزند بپر به کوری چشم خفاشها بهار شو و بخند که خدا آن بالا همیشه با ماست...
    خوشحااااليييييي؟؟؟
    ببين تو كه تا حالا كتك نخوردي از من...نميدوني چيه كه...:weirdsmiley::weirdsmiley::weirdsmiley:
    منم تورو دوست دارم...دلم نميخواد بفهمي چه جوريه...
    ميگم خداييش ها..به من مياد دست بزن داشته باشم..
    خب من برم سر كلاس..اومدم خونه..ميس ميندازم :gol::w09:
    چی بگم..
    بعضی چیزا رو نمیشه گفت......
    ..............................................
    این همه کلمه...من نمیتونم از هیچ کدومشون استفاده کنم...
    بامعرفت نوبت ما که میرسه حالت بد میشه...نمیشه به تو یه چیزی گفت؟؟
    من باهات حرف دارم..خبرم کن اومدی باشه؟؟
    اینطوری نباش دیگه
    آرش بیا دیگه...مردم...
    گوشیت چرا خاموش کردی؟؟؟
    اینجوریه بامرام؟؟
    انقد قسم نخور:wallbash:
    میگم آرش....باید بشینی حالا این شعر ها رو ترجمه هم بکنی..من ادبیاتم ضعیفه ها:)
    يك دانه كور
    بي آنكه دنيا را ببيند
    در لاي آجرهاي يك ديوار، گم بود
    در آن جهان تنگ و تاريك
    با باد و با باران غريبه
    دور از بهار و نور و مردم بود
    اما مدام احساس مي كرد
    بيرون از اين بن بست
    آن سوي اين ديوار، چيزي هست
    اما نمي دانست، آن چيست
    با اين وجود او مطمئن بود
    اين گونه بودن زندگي نيست

    هي شوق، پشت شوق
    در دانه رقصيد
    هي درد، پشت درد
    در دانه پيچيد
    و ديگر او در آن تن كوچك، نگنجيد
    قلبش ترك خورد
    و دستي از نور
    او را به سمت ديگري برد
    وقتي كه چشمش را به روي آسمان وا كرد
    يك قطره خورشيد
    يك عمر نابينايي او را دوا كرد

    او با سماجت
    بيرون كشيد آخر خودش را
    از جرز ديوار
    آن وقت فهميد
    كه زندگي يعني همين كار
    ...
    زمين عاشق شد و آتشفشان كرد و هزار هزار سنگ آتشين به هوا رفت. خدا يكي از آن هزار هزار سنگ آتشين را به من داد تا در سينه‌ام بگذارم و قلبم باشد.
    حالا هروقت كه روحم يخ مي كند، سنگ آتشينم سرد مي شود و تنها سنگش باقي مي ماند و هروقت كه عاشقم، سنگ آتشينم گُر مي گيرد و تنها آتش‌اش مي‌ماند.
    مرا ببخش كه روزي سنگم و روزي آتش.
    مرا ببخش كه در سينه‌ام سنگي آتشين است.
    آرش جان سلام رفیق...
    گمونم از دست من دوباره ناراحت شدی آخه...الهی...نالاحت نباش ها...
    به هر حرف چرتی اهمیت نده
    خدایا ! دلم باز امشب گرفته
    بیا تا کمی با تو صحبت کنم
    بیا تا دل کوچکم را
    خدایا فقط با تو قسمت کنم


    ***
    خدایا ! بیا پشت آن پنجره
    که وا می شود رو به سوی دلم
    بیا،پرده ها را کناری بزن
    که نورت بتابد به روی دلم
    ***
    خدایا! کمک کن به من
    نردبانی بسازم
    و با آن بیایم به شهر فرشته
    همان شهر دوری که بر سردر آن
    کسی اسم رمز شما را نوشته
    ***
    خدایا! کمک کن
    که پروانه شعر من جان بگیرد
    کمی هم به فکر دلم باش
    مبادا بمیرد
    ***
    خدایا! دلم را
    که هر شب نفس می کشد در هوایت
    اگرچه شکسته
    شبی می فرستم برایت...
    آرش جون
    مرسی
    همیشه برام لینک تاپیکهات رو یا هر پستی که برات جالبه رو برام بذار
    موفق باشی
    سلام گلم
    خوبی خوشی؟؟؟؟
    خوش میگذره؟درسا خوبه؟همه چی رو به راهه؟
    نه هرچی دوست داری بذار واسش
    خوبه
    ولی فردا که شهادت تموم شه اینا خودم برات دست به کار میشم
    یه اواتار برات میزارم نگو و نپرس:w30:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا