حسين بيشتر از آب، تشنه لبيك بود، افسوس كه به جاي افكارش زخمهاي تنش را نشانمان دادند و بزرگترين دردش را بي آبي ناميدند.
ببینمت. . . گونه هایت خیس اســـت . . . باز با این رفیق نابابـــــت
. . نامش چه بود؟ هان! باران. . . باز با "باران " قدم زدی ؟ هزار بار گفتم
باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها . . . همدم خوبی نیست برای درد ها