احساس درد نداشت. به نظر نمی آمد ماهی وقت جان دادن درد بکشد. ماهی وقت جان دادن خودکشی می کند!
_ "لا تلقو بایدیکم الی التهلکه" تهلکه بیرون است. مهلکه بیرون است.
بیرون آدم هلاک می شود. من داشتم آنجا می مردم... زنده زنده! تازه ما که با دست خودمان، خودمان را نینداختیم.
مگر ندیدی؟ فکرش را هم نمی کردم. زیر پای عاشقانش... لگدمال هم عجب لغتی است!
دستت درد نکند خدا. چقدر دیگر باید می ماندم؟ این جوری خیلی بهتر است. نمی شد شهید شد.
ولی اینجوری بد نیست. خیلی خوب است. داشتم زنده زنده می مردم!
.
.
.