.:ارمیا:.
پسندها
3,649

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خانم ارمیا در مورد اسم کاربریتون و شخصی که از اون الهام گرفتین امکانش هست توضیح بدین .
    مطلب پروفایلتون رو که خوندم برام جالب بود.
    بازم ممنونم از همه زحماتی که کشیدین و می کشین
    سلام .
    ممنونم بابت لینک هاتون دستتون درد نکنه (گل گل گل گل )
    پس سرت شلوغه.خوش به حالت.من که فک کنم تو خونه بپوسم.باشه پس خوش بگذره.من خوابم می یاد برم:child:
    آره سه دور هم زمان با هم......نه تحقیقم 70% تموم شده.حوصله ی طرحم که ندارم. اصلا تنظیمم منتظرم حوصله ی مشت داشته باشم دقیق بخونم سرمشق شه:دی
    چرا این هفته چشه؟
    وای وای.مرسی.آره مخصوصا که پر از خاطرست واسه ما.تو سرما تا برسیم اونجا قندیل می زدیم.
    تحقیقت در چه حالیه؟
    وقتی آب نیست، ماهی حتی اگر روی خاکهای جنوب هم باشد، می میرد!

    بعضی ماهی گیر ها روی بدن ماهی سنگ می اندازند. ماهی زیر سنگ کمتر تکان می خورد.

    در جمعیت بودند آدمهایی که احساس می کردند زمین زیر پایشان، آرامتر شده است.

    هلی کوپتر حامل جنازه ی امام به زمین نشست.

    _ اشهد أن لا اله الا انت.
    احساس درد نداشت. به نظر نمی آمد ماهی وقت جان دادن درد بکشد. ماهی وقت جان دادن خودکشی می کند!

    _ "لا تلقو بایدیکم الی التهلکه" تهلکه بیرون است. مهلکه بیرون است.

    بیرون آدم هلاک می شود. من داشتم آنجا می مردم... زنده زنده! تازه ما که با دست خودمان، خودمان را نینداختیم.

    مگر ندیدی؟ فکرش را هم نمی کردم. زیر پای عاشقانش... لگدمال هم عجب لغتی است!

    دستت درد نکند خدا. چقدر دیگر باید می ماندم؟ این جوری خیلی بهتر است. نمی شد شهید شد.

    ولی اینجوری بد نیست. خیلی خوب است. داشتم زنده زنده می مردم!
    .
    .
    .
    ارمیا دمر روی زمین افتاده بود. تلاش می کرد که بلند شود. تا نیمه بلند شد. دو دستش را ستون کرد. جمعیت به چپ و راست حرکت می کرد. پاهای تنومندی از چپ به صورت ارمیا فشار آورد. دست راست ارمیا تحمل نکرد.

    دردی از ناحیه ی آرنج. دستش تا شد. غلت زد. طاق باز روی زمین افتاده بود. یکی روی استخوان پایش ایستاده بود. پای دیگر با پوتین پایش را حول موچ چرخاند. پایی دیگر روی پهلویش رفت.

    دنده اش با صدایی مثل چوب خشک شکست. استخوان هایش مثل نان خشک وقتی خشک می شود، صدا می کردند.

    دیگر احساس درد نداشت. انگار مشت و مالش می دادند تا خستگی اش در برود. نیم رخ صورتش روی خاک فشار می آورد. انگار کفشش زمستانی بود. تخته اش صاف نبود. پاشنه ی کوچکی داشت. صورت ارمیا را روی خاک می فشرد.

    خاک های جنوب تصویر کنده کاری شده ی همه ی جنوبی ها هستند.
    .
    .
    .
    یکی نیست به من بگه:cry: اصن بریم دوتایی بشینیم زیبا سرش:|
    باشه میرم درس بعدی رو نکته به نکته بخونم که سرمشق زندگیم بشه!!!!!!!!!!!!!!!
    خوابم نبین.خوابات که ما رو هم بدبخت کرده.آخه خواب نمیبینی که فیلم سینمایی می بینی
    حالا عب نداره.میریم به روحانی شکایت می کنیم.....درکت می کنه با واحد تربیت حرف میزنه ....بهت میدن 22.....توهم زدم نه؟؟؟
    میشه تو فکر نکنی؟هر موقع به هر چیزی منو تو فک می کنیم به سرمون میاد....در مترو دیگه.همه وا شد جز جلوی ما.....وقتی خودمون رو می شناسی چرا فک می کنی؟آقا من و تو بدون فک باید کارامون رو بکنیم
    از من کمتر داده؟بی خیال .من 17.5 شدم.آه دیروز من زوتر گرفت..........:دی
    من رفت زندان غیابی طلاق گرفتم.نمیبینی شکست عشقی خوردم و افسردم؟؟؟؟؟؟
    اگه مثل داداشت اژدر باشی که یه نصفه دستم نداری.نه نه دیگه نمی گذرم..........(روح خبیث محیا)
    حالا منو مسخره کن.همین مونده بود اینجا بنویسی دارم واست.:w00::w43:چشم عنکبوت!!!!!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا