.
.
.
علی: راستی خونِ خرچنگها هم آبیه دیگه! مگه نه؟!
. . . حاج آقا! میدونی چیه؟! من میگم گور بابای جبهه! وقتی اینجا خودش یه سنگر باشه، مگه آدم دیوونه س بره اون سر دنیا تو یه سنگر دیگه! اونم وسط آتیش و توپ و تفنگ!
والله... مملکت دکتر میخواد، مهندس میخواد، نویسنده میخواد، خون دادن که کاری نداره، هر عمله ای میتونه...
ببین حاج آقا! من صدبار گفتم؛ اگه امام حسین میرفت درس میخوند و دکتر میشد، بهتر کارش پیش میرفت!
هفت سال میرفت دانشکده پزشکی شام درس میخوند و برمیگشت کوفه، مردم رو دوا درمون می کرد! چی بهتر از این؟!
تو مطب می نشست، برای هر مریضی که می اومد، از اسلام میگفت. چه بدی داشت؟
والله چقدر بعد از اونم این کارو کردن و کارشون هم گرفت! کار به دعوا و کتک کاری هم نمی کشید!!!!
سفر به گرای 270 درجه/ احمد دهقان