کلاس اولی ها...

portgirl

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد کلاس اول درس عشق به آموختن است و نه گریز از آموزش



 
آخرین ویرایش:

portgirl

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوباره سلام سلام کلاس درس





سلام بچه های درسخون






سلام اونایی که حرص می دین



سلام معلمای خوش اخلاق





سلام معلمای بداخلاق





سلام سرویسیها




خلاصه سلام و صد سلام

به مدرسه و همه ی اونایی که اهل مدرسه اند...!
 
آخرین ویرایش:

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مبارکشون باشه
انشالله ب درجات عالی برسن

ظهر ک برمیگشتم خونه ی پسر بچه دیدم همراه مامانش بود ی دسته گل کوچولوهم دستش

تا وقتی از کنارم رد بشن فقط لبخند میزدم ب پسره اخه خیلی ناز بود یاد اون موقع هام افتادم
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرسی از این تاپیک
غم دلم رو بیشتر کرد:cry:
من که همیشه اولین نفر بودم میرفتم مدرسه ..همیشه هم 30-45 دقیقه دم در منتظر بودم تا در مدرسه رو وا کنن :)..حالا مدرسه مون هم یه گوشه پرت شهر بود که یکطرفش وصل به زمینای کشاورزی اطراف شهر بود!
از بس طالب علم بودم :)))
.
.
.
بعضی شبا هم خواب دیدم کیف مدرسه امو دزدیدن و یهو از خواب میپریدم :)
یاد اون روزا که میوفتم خندم میگیره !
 

portgirl

عضو جدید
کاربر ممتاز

kadoo

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من که همیشه اولین نفر بودم میرفتم مدرسه ..همیشه هم 30-45 دقیقه دم در منتظر بودم تا در مدرسه رو وا کنن :)..حالا مدرسه مون هم یه گوشه پرت شهر بود که یکطرفش وصل به زمینای کشاورزی اطراف شهر بود!
از بس طالب علم بودم :)))
.
.
.
بعضی شبا هم خواب دیدم کیف مدرسه امو دزدیدن و یهو از خواب میپریدم :)
یاد اون روزا که میوفتم خندم میگیره !

منم یاد خاطراتم افتادم
مدرسمون جفت خونمون بود
اوضاعی بود
من هر روز یه وسیله یادم میرفت بیارم
زنگ تفریح ها جیم میشدم میرفتم خونه میاوردم!!!

این نزدیکی خونه به مدرسه درسته مزیت داشت اما عیبی هم داشت
قصه ازین قرار بود
که همیشه خدا اتاقم نامرتب بود
مامانم همیشه میترسوندم و میگفت
بذار فردا که همکلاسیهات میرن مدرسه بگم بیان داخل
اتاقت رو ببینن
ببینم اون ها مثل تو اینقدر نامرتبن

با این حال من هیچ وقت تو این یه مورد با این ترس بزرگ ادب نشدم!!!
 

sara20012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يار دبستاني من ، با من و همراه مني
چوب الف بر سر ما، بغض من و آه مني
حک شده اسم من و تو، رو تن اين تخته سياه
ترکه ي بيداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما
دشت بي فرهنگي ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد ، مرده دلاي آدماش
دست من و تو بايد اين پرده ها رو پاره کنه
کي ميتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟
يار دبستاني من ، با من و همراه مني
چوب الف بر سر ما ، بغض من و آه مني
حک شده اسم من و تو ، رو تن اين تخته سياه
ترکه بيداد و ستم ، مونده هنوز رو تن ما
 

Paydar91

کاربر فعال تالار مهندسی برق ,
کاربر ممتاز
سلام به شما ....
سلام به روز های گذشته...
چقدر خوب بود من که باعث شد لبخند کودکی بیاد روی لبام...
.
.
ایشالله مثل اون دوران دلای بی کینه و دوست داشتن بی دلیل و مهر عاطفه ایی که داشتیم رو داشته باشیم....
ممنونم.
 

mona-70

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من روز اول مدرسه یاد م نمیاد قبلش دوسالی مهد کودک میرفتم...:(...یادم نیس روز اول مدرسه رو فقط یادمه سرم دعوا میکردن دوتا معلمامون آخه از قبل می شناختنم....:D
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
برادرزاده ام _وانیا_ امسال کلاس اولیه. کشت منو از بس روزشماری کرد برای مدرسه. انقدرم هیجان زده بود که تا از دانشگاه اومدم شروع کرد به توصیف مدرسه اش و معلمش و دوستاش. می دونی جای قشنگ و دردناکش کجاست؟ وانی همون مدرسه ای می ره که سالها پیش من خودم اونجا درس خوندم. یاد همه ی آتیشایی که تو مدرسه سوزوندم بخیر. چقدرررررررررررر بچه شاد و بی غمی بودم. دلم برای خنده های از ته دل اون روزام تنگه. هنوزم که هنوزه با اینکه هفده ساله دارم درس می خونم و خودم دیگه یه خانم معلمم بوی مهر مستم می کنه. ان شاءالله این مهر آغاز روزهای پربار و شادی برای همه این کوچولوها باشه
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادرزاده ام _وانیا_ امسال کلاس اولیه. کشت منو از بس روزشماری کرد برای مدرسه. انقدرم هیجان زده بود که تا از دانشگاه اومدم شروع کرد به توصیف مدرسه اش و معلمش و دوستاش. می دونی جای قشنگ و دردناکش کجاست؟ وانی همون مدرسه ای می ره که سالها پیش من خودم اونجا درس خوندم. یاد همه ی آتیشایی که تو مدرسه سوزوندم بخیر. چقدرررررررررررر بچه شاد و بی غمی بودم. دلم برای خنده های از ته دل اون روزام تنگه. هنوزم که هنوزه با اینکه هفده ساله دارم درس می خونم و خودم دیگه یه خانم معلمم بوی مهر مستم می کنه. ان شاءالله این مهر آغاز روزهای پربار و شادی برای همه این کوچولوها باشه
آخی چه خوب منم برادرزاده میخام :cry:
 

portgirl

عضو جدید
کاربر ممتاز
برادرزاده ام _وانیا_ امسال کلاس اولیه. کشت منو از بس روزشماری کرد برای مدرسه. انقدرم هیجان زده بود که تا از دانشگاه اومدم شروع کرد به توصیف مدرسه اش و معلمش و دوستاش. می دونی جای قشنگ و دردناکش کجاست؟ وانی همون مدرسه ای می ره که سالها پیش من خودم اونجا درس خوندم. یاد همه ی آتیشایی که تو مدرسه سوزوندم بخیر. چقدرررررررررررر بچه شاد و بی غمی بودم. دلم برای خنده های از ته دل اون روزام تنگه. هنوزم که هنوزه با اینکه هفده ساله دارم درس می خونم و خودم دیگه یه خانم معلمم بوی مهر مستم می کنه. ان شاءالله این مهر آغاز روزهای پربار و شادی برای همه این کوچولوها باشه

آخی چه خوب...
دلم خیلی برای اون روزها تنگ شده...
چقدر صادق بودیم... چقدر دوستی های قشنگی داشتیم...

واقعا یادش بخیر...
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
آخی چه خوب منم برادرزاده میخام :cry:

ما هم نداشتیم...
امروز بیرون بودم ، بچه هارو میدیدم واقعا لذت بخش بود...



منم میخوام...:cry:

عمه بودن حس خیلییییییییی قشنگیه. مخصوصا اگر دختر شیرین زبون، مودب و بی نهایت مهربونی مثل وانیای من برادرزاده تون باشه. امیدوارم لذتشو بچشید. :gol::heart:
 

نگار پاستور

متخصص میکروبیولوژی
ایشالا ولی من پسرمیخام نه دختر:D
المیراجون بعدا از این دعایی که برات کردم ممنون می شی. من برادرزاده پسر هم دارم. همه اش یک سال و نیمه شه. اسمش "کارن" ه اما رسما من یکی رو که بیچاره کرده. کتابام و لپ تاپم روی میز هم از دستش در امان نیستن. برای اینکه داغونشون نکنه صندلی میز رو بر می دارم هر چند یاد گرفته با هل دادن صندلی رو سر جاش بذاره. :( عجیب شیطون بلاست:heart:
 
بالا