سوء تفاهم زنان و مردان در آشنايي

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


مردان و زنان در آشنايي، يك تفاوت عمده دارند كه باعث سوء تفاهم بزرگي بين آنها مي‌شود. مردان مي‌توانند بدون اينكه به ازدواج فكر كنند، وارد ارتباط با جنس مقابل شوند؛ اما زنان معمولاً معطوف به ازدواج هستند و به ازدواج فكر مي‌كنند. براساس اين تفاوت جنسيتي، بسيار اتفاق مي‌افتد كه در ابتداي يك ارتباط، مرد به زن مي‌گويد كه: «من قصد ازدواج ندارم» و اين جمله را با تأكيد و چند بار بيان مي‌كند. معمولاً خانم‌ها فكر مي‌كنند كه او اين جمله را فعلاً مي‌گويد و نظرش تغيير خواهد كرد. معمولاً خانم‌ها فكر مي‌كنند كه با ارتباط بيشتر و با توجه و عشق، مي‌توانند نظر مرد را تغيير دهند و او را به سوي ازدواج سوق دهند. اما مردان از آن سو با بيان اين جمله، به واقع احساس گناه خود را تخفيف مي‌دهند و با خود مي‌انديشند كه: «من از اول به او گفتم كه نمي‌خواهم ازدواج كنم» و بيان چند باره اين مطلب را نشان صداقت خود مي‌دانند و براي اتمام رابطه، كمتر احساس گناه دارند. از آن سو خانم‌ها كه سعي در جلب توجه با ابراز عشق و توجه و… داشته بوده‌اند پس از اينكه رابطه رو به اتمام مي‌رود دچار چالش جدي مي‌شوند و معمولاً بيان مي‌كنند كه با احساسات من بازي شده است.
اين تفاوت نگرشي را هم زنان بايد جدي بگيرند و هم مردان. به واقع مردان بايد بدانند كه اگر هزار بار هم به يك زن بگويند كه قصد ازدواج ندارند، زنان اين جمله را نمي‌شنوند و اگر هم بشنوند، باور نمي‌كنند و اگر هم باور كنند، سعي در تغيير آن خواهند داشت. زنان نيز بايد بدانند كه اگر مردي بيان كرد كه قصد ازدواج ندارد، به واقع قصد ازدواج ندارد و بهتر است كه آن را جدي بگيرند.
بسياري از دختران فكر مي‌كنند كه با نزديك شدن هرچه بيشتر و بر آورده ساختن هرچه بيشتر خواسته‌هاي يك مرد، مي‌توانند به او برسند؛ اما به واقع تنها راهي كه براي واداشتن يك مرد به ازدواج وجود دارد، بيش از حد نزديك نشدن و به راحتي تن به خواسته‌هاي او ندادن است.
اين يك قاعده و اصل قديمي است كه دختران نبايد به همه‌ي خواسته‌هاي مردان پاسخ دهند. زنان بايد بدانند كه اهميت ازدواج براي بسياري از مردان، كمتر از اهميتي است كه آنها به ازدواج مي‌دهند. ازدواج براي يك زن، بيش از يك مرد اهميت دارد. هرچند ازدواج براي مردان اهميت دارد؛ اما نه به آن ميزاني كه براي زنان، اهميت دارد. ازدواج براي بسياري از مردان، قيد و بند است و كاهش آزادي. يك مرد وقتي حاضر است آزادي خود را محدود كند و خود را در قيد و بند قرار دهد كه به ازاي آن نيازهاي حياتي ديگرش برآورده شود. حالا اگر نيازهاي حياتي يك مرد برآورده شود بدون اينكه نيازي به محدود كردن آزادي باشد، چه نيازي به قيد و بند ازدواج هست؟!
دختراني كه دل به مرداني سپرده‌اند كه از ازدواج مي‌ترسند، در شرايطي مشابه قمار قرار مي‌گيرند كه هرچه فرد بيشتر ببازد، بيشتر قمار مي‌كند تا شايد در يك بُرد همه‌ي باخت‌ها را جبران كند. معمولاً اين دختران به انتظار مي‌نشينند و در كنار انتظار، سعي مي‌كنند كه به خواسته‌هاي مرد پاسخ دهند، به او محبت كنند تا به آرامي راضي شود و ترس او از ازدواج بريزد.
توجه داشته باشيد كه ترس از ازدواج يا ترس از تعهد همسري، يك ترس ساده نيست؛ بلكه يك اضطراب و ترس عميق است كه ريشه در كودكي يا نوجواني فرد دارد. كاهش اين اضطراب و ترس، يا نياز به يك درمان جدي دارد و يا نياز به يك اضطراب بزرگتر دارد كه به واسطه‌ي آن اضطراب، فرد راضي به اضطراب و ترس كوچكتر شود. همان اصطلاح به مرگ گرفتن تا به تب راضي شود. با بالا رفتن سن و تنها شدن و از دست دادن فرصت‌ها، اضطراب بزرگتري به سراغ اين افراد مي‌آيد كه حاضر مي‌شوند تن به اضطراب ازدواج دهند. بنابراين تن به خواسته‌هاي آنها دادن به واقع باعث مي‌شود كه بدون اضطراب به خواسته‌هاي خود برسند؛ هم بهره‌مند شوند و هم مضطرب و نگران نشوند. يكي از راههايي كه شايد جواب دهد، پاسخ ندادن به خواسته‌هاي آنهاست چرا كه فرد را تشنه نگه مي‌دارد و فرد تشنه آب جستجو مي‌كند. به نظر مي‌رسد، با پاسخ ندادن به خواسته‌هاي اينگونه مردان، حداقل سطحي از اضطراب در آنها ايجاد مي‌شود و اين اضطراب كه شما ايجاد مي‌كنيد، اگر بزرگتر از اضطراب اوليه آنها باشد، معمولاً باعث می شود که به سمت اضطراب كوچكتر يا ازدواج حركت ‌كنند؛ در غير اين صورت، وارد اين حوزه كه از نظر آنها بسيار تنگ و تاريك و ترسناك است، نخواهند شد. دختراني كه تن به خواسته‌هاي مرد مورد علاقه‌ي خود مي‌دهند، با اين هدف ناخودآگاه اين كار را انجام مي‌دهند كه بعداً او را درگير احساس گناه كنند و به خاطر احساس گناه او را وادار به ازدواج كنند. اما توجه داشته باشيد كه داروي اضطراب، احساس گناه نيست و كمتر مي‌توان با احساس گناه بر اضطراب كه هيجان قدرتمندتري است، غلبه كرد. اما آنها كه به خواسته‌ي مرد پاسخ نمي‌دهند و او را به اضطراب از دست دادن دچار مي‌كنند، حداقل شانس بيشتري دارند كه بر اضطراب مرد از ازدواج ، فائق آيند چرا كه براي درمان اضطراب از خود اضطراب كمك مي‌گيرند كه قدرت هماوردي و مقابله‌ي همساني دارد. درمان اضطراب از طريق اضطراب در يك داستان قديمي كه مولوي در مثنوي بيان مي‌كند به اين ترتيب آمده است كه مردي از كشتي و سفر دريايي مي‌ترسيد و روی کشتی داد و فرياد مي‌كرد، هرچه كردند تا او را آرام كنند، اثر نداشت تا اينكه حكيمي گفت او را به دريا اندازيد، او را به دريا انداختند و پس از دقايقي او را از دريا گرفتند، مرد آرام شد و در گوشه ی كشتي نشست و ديگر داد و فرياد نكرد.
آیا صحبت با آن مرد، به يادآوردن خاطرات قبلي، ايجاد احساس گناه، نوازش، محبت، توجه و… هيچ امر ديگري مي‌توانست سبب شود كه او از كشتي نترسد؟! ماجراي افرادي هم كه از ازدواج مي‌ترسند به همين صورت است،‌ با هيچ وسيله‌اي شما نمي‌توانيد آنها را راضي به ازدواج كنيد؛ جز آن كه آنها را با ترس بزرگتري كه همان از دست دادن يا تنهايي است، رو به رو سازيد و البته توجه داشته باشید که این شیوه تنها براي برخي از آنها، چاره ساز است نه براي همه آنها.
 

mohandese.motefakker

عضو جدید
کاربر ممتاز
بسیار متن مفید و پخته ای بود. اونچه رو که خیلی وقت بود تو ذهنم بود و می خواستم به رشته تحریر در بیارم (اما نمی تونستم چون نمیدونستم چطور بیانش کنم ) در این متن گفته شد !

البته این فقط مختص مردان نیست. خیلی از دخترها هستند که خواستگار زیاد دارند یا دخترهای زیبارو که دور و اطرافشون پر از پسرهای خوب هست (که اونا رو داداش صدا می کنند!) و تمایلی به ازدواج ندارند و تنها راه اینکه اضطراب ازدواج رو قبول کنند مشاهده چین و چروکی هست که بواسطه بالا رفتن سن کم کم در صورت و پیشانیشون ظاهر میشه و بخاطر ترس از اضطراب بزرگتر که همون تنهایی باشه تن به ازدواج میدن.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بسیار متن مفید و پخته ای بود. اونچه رو که خیلی وقت بود تو ذهنم بود و می خواستم به رشته تحریر در بیارم (اما نمی تونستم چون نمیدونستم چطور بیانش کنم ) در این متن گفته شد !

البته این فقط مختص مردان نیست. خیلی از دخترها هستند که خواستگار زیاد دارند یا دخترهای زیبارو که دور و اطرافشون پر از پسرهای خوب هست (که اونا رو داداش صدا می کنند!) و تمایلی به ازدواج ندارند و تنها راه اینکه اضطراب ازدواج رو قبول کنند مشاهده چین و چروکی هست که بواسطه بالا رفتن سن کم کم در صورت و پیشانیشون ظاهر میشه و بخاطر ترس از اضطراب بزرگتر که همون تنهایی باشه تن به ازدواج میدن.

تا حدی درست گفتی..مخصوصا برای خانمها.....
 

T@ti

عضو جدید
کاملا متن علمی ، تجربی و موثقی بود ... امیدوارم همه ی دختر خانمها "حداقل یک مرتبه" این چنین متنی رو بخونن ، بشنون و باور کنند!!!
 

tino25

عضو جدید
من خودم يكي از اونايي هستم كه واقعا از ازدواج دوري ميكنم شايدم واقعا ازش ميترسم
به هر حال كاري هم نميكنم كه دچار گناه وپشيماني بشم
ولي با اين حرف شما كه ميگيد اين رفتارها ريشه عميق داره زياد موافق نيستم چون هر روز كه ميگذره بهتر ميتونم خودم رو توجيح كنم كه ازدواج نكنم.و اين به گذشته بر نميگرده!
 

Similar threads

بالا