
حفر خندق در اطراف خیمههای امام حسین علیهالسلام
در روز نهم محرم، امام حسین علیهالسلام به یارانش فرمان داد تا اطراف خیمهها را خندق بکنند و آن را از تیغ و خار پرکنند تا در هنگام جنگ، دشمنان نتوانند از پشت سر به خیمهها یورش ببرند.

خطبه خواندن امام حسین علیهالسلام
در شام روز نهم محرم، امام حسین علیهالسلام خطبهای مهم برای اصحاب و یاران خویش ایراد فرمودند و ضمن سخنانی، چنین فرمودند: «به درستیکه من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب و یاران خود سراغ ندارم … من میدانم که فردا کار ما با اینها به جنگ خواهد انجامید. من بیعت خود را از شما بر میدارم و به شما اجازه میدهم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هریک از شما، دست یک تن از اهل بیت مرا بگیرید و پراکنده شوید.»
آنگاه، اهل بیت و اصحاب آن حضرت، یکی پس از دیگری برخاستند وبر فداکاری و وفاداری خود تا مرز شهادت، نسبت به امام، پافشاری کردند.

قبل از شهادت
گفتهاند که شام روز نهم، شماری از اصحاب امام حسین علیهالسلام با هم شوخی میکردند! بریر با عبدالرحمن مزاح میکرد؛ عبدالرحمن به او گفت: حال وقت مزاح و شوخی نیست.» بریر گفت: نزدیکان من میدانند که من هرگز نه در جوانی و نه در کهنسالی، اهل شوخی نبودهام؛ ولی چون به بهشت بشارت داده شدهام، سراز پا نمیشناسم و فاصلهام را تا بهشت، جز شهادت نمیدانم.»

دهم محرم (عاشورا)؛ صفآرایی سپاه امام حسین علیهالسلام
در روز دهم محرم، پس از نماز صبح، امام حسین علیهالسلام پیشاپیش خیمهها، سپاه خویش را که ۳۲ سواره و ۴۰ پیاده داشت، به سه بخش تقسیم کرد و فرماندهی دسته راست را به زهیربن قین و دسته چپ را به حبیب بن مظاهر و دسته وسط را به حضرت عباس علیهالسلام سپردند.

خطبهخواندن امام حسین علیهالسلام
امام حسین علیهالسلام هنگامی که دو سپاه، در برابر هم صفآرایی کردند، به ایراد خطبهای مفصل پرداخت و در آن، ضمن اشاره به شأن و منزلت اهل بیت علیهمالسلام، خواستار پیشگیری از جنگ و درگیری شد؛ ولی پاسخ مثبتی از سوی سپاه عمر بنسعد دریافت نکرد.

آغاز نبرد و شهادت اصحاب و اهل بیت علیهمالسلام
عمر بن سعد با افکندن تیری به سوی سپاه امام حسین علیهالسلام، رسماً جنگ را آغاز کرد.

نماز ظهر عاشورا
در روز عاشورا، هنگامی که زمان نماز ظهر فرار رسید، ابوثمامة صیداوی به امام حسین علیهالسلام عرض کرد که وقت ادای نماز ظهر شده است؛ امام پس از اینکه در حق او دعا فرمود، با جمعی از اصحاب خویش در همان میدان جنگ به نماز ایستاد.

وداع امام حسین علیهالسلام با خیمهها
پس از آنکه همه یاران و اهل بیت امام حسین علیهالسلام به شهادت رسیدند، امام حسین علیهالسلام خود را آماده شهادت کرد. به سمت خیمهها آمد تا با اهل بیت خویش وداع کند. زنان و دختران همین که امام را آمادة رفتن به میدان دیدند، صدا به شیوه و گریه بلند کردند.

شهادت امام حسین علیهالسلام
بعد ازظهر روز عاشورا، شمار زیادی از سپاه دشمن به دست امام حسین علیهالسلام به هلاکت رسیدند. بسیاری از دلاوران و جنگاوران سپاه یزید سرنگون شدند و پس از آن، دیگر کسی جرئت به میدان آمدن نداشت.
امام حسین علیهالسلام در حالی که در اثر شدت مبارزه و گرما و تشنگی، ضعیف و ناتوان شده بود، لحظهای ایستاد تا کمی استراحت کند؛ ناگهان، سنگی به پیشانی مبارکشان خورد. لباس خود را بالا زد تا خون صورتش را پاک کند، تیری سه شعبه از کمان حرمله، سینه مبارکشان را شکافت. آنگاه، سپاهیان عمر بن سعد، با تیر و نیزه از هر طرف امام را مورد حمله قرار دادند. امام از اسب بر زمین افتاد. مدتی نسبتاً طولانی ـ بر زمین کربلا بود، در حالی که در خون خود میغلتید. کسی جرئت نزدیکشدن به او را نداشت؛ ولی سرانجام شمر ملعون، در کمال قساوت به آن حضرت نزدیک شد و او را به شهادت رساند.

غارت خیمهها
پس از شهادت امام حسین علیهالسلام در عصر روز عاشورا به دستور عمر بن سعد، سپاهیان سیاهدل، با یورش به خیمهها، آنها را به آتش کشیدند و کودکان و زنان را آواره بیابانهای سوزان و پرتیغ و خار کربلا کردند.
دگرگونی عالم، پس از شهادت امام حسین علیهالسلام
گفتهاند که پس از شهادت امام حسین علیهالسلام، غبار شدیدی که سیاه وتاریک بود، فضای آسمان را پوشاند و زمین به سختی لرزید و شرق و غرب عالم تاریک شد.

آنجا که اشک پای غمت پا گرفت و بعد.. *** بغضی میان سینه من جا گرفت و بعد...
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت *** این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود *** ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
انگار صدای مادری دلخسته می رسید *** آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیِّ کودکان *** ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هر کس که زنده بود از اهل خیام تو *** مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه علمدار لشگرت *** آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد
((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل *** شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))
وقتی که ذوالجناح بدون تو بازگشت *** این دخترت بهانه بابا گرفت و بعد ...
ابری سیاه بر سر راهم نشسته بود *** ابری که روی صورت من را گرفت و بعد
انگار صدای مادری دلخسته می رسید *** آری صدای گریه ی زهرا گرفت و بعد
همراه آن صدا تمامیِّ کودکان *** ذکر محمدا و خدایا گرفت و بعد
هر کس که زنده بود از اهل خیام تو *** مویه کنان شد و ره صحرا گرفت و بعد
دور از نگاه علمدار لشگرت *** آتش به خیمه های تو بالا گرفت و بعد
((پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل *** شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل))


آخرین ویرایش: