قصه از کجا شروع شد؟دلیل تفاوت ها چیست؟(سوال از دوستان مذهبی)

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ممنون که سر زدید:gol:

من از بچگی همیشه یه سوال داشتم و هنوزم جوابشو نگرفتم داستان و مثال زیاد دارم برای اول تاپیک ولی سری می رم سر اصل مطلب که سرتون رو درد نیارم:redface:

سوال اول اینکه تفاوت ها از کجا شروع میشه یکی میشه آقای بهجت یکی هم میشه من؟!

حالا جوابش نمی دونم چیه ولی حدس میزنم می خواین بگین پشت کار و تلاش شبانه روزی و ... صد البته که درسته

سوال دوم

حالا اجازه بدین یک مقدار به عقب تر برگردیم

چی شد که ایشون شدن دارای پشت کار و... اما من نشدم؟ مگه نه اینکه در آغاز زندگیمون هر دو مساوی بودیم یا اصلا قبل ترش هر دون بشر بودیم دیگه که خداوند ما رو آفرید

حالا قصه از کجا شروع اینکه ایشون صاحب پشتکار شدن و من صاحب پشتکار نشدم؟

====
مگه هر دوی ما از نقطه ی صفر شروع نکردیم؟ مگه خالق هر دوی ما یکی نبود؟مگه هر دوی ما از جنس خاک نبودیم؟ چی شد این وسط فاصله افتاد؟:que:

البته اون سوال اصلیم که تو دلم بود رو نشد بپرسم اینو اول جواب لطفا :gol:
 

Y..or..Z

همکار مدیر مهندسی مکانیک
کاربر ممتاز
خدا به هرکی بخواد لطف میکنه و دلیلی هم نداره به من و تو جواب پس بده
خوب جواب دادم؟:D
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ممنون که سر زدید:gol:

من از بچگی همیشه یه سوال داشتم و هنوزم جوابشو نگرفتم داستان و مثال زیاد دارم برای اول تاپیک ولی سری می رم سر اصل مطلب که سرتون رو درد نیارم:redface:

سوال اول اینکه تفاوت ها از کجا شروع میشه یکی میشه آقای بهجت یکی هم میشه من؟!

حالا جوابش نمی دونم چیه ولی حدس میزنم می خواین بگین پشت کار و تلاش شبانه روزی و ... صد البته که درسته

سوال دوم

حالا اجازه بدین یک مقدار به عقب تر برگردیم

چی شد که ایشون شدن دارای پشت کار و... اما من نشدم؟ مگه نه اینکه در آغاز زندگیمون هر دو مساوی بودیم یا اصلا قبل ترش هر دون بشر بودیم دیگه که خداوند ما رو آفرید

حالا قصه از کجا شروع اینکه ایشون صاحب پشتکار شدن و من صاحب پشتکار نشدم؟

====
مگه هر دوی ما از نقطه ی صفر شروع نکردیم؟ مگه خالق هر دوی ما یکی نبود؟مگه هر دوی ما از جنس خاک نبودیم؟ چی شد این وسط فاصله افتاد؟:que:

البته اون سوال اصلیم که تو دلم بود رو نشد بپرسم اینو اول جواب لطفا :gol:

جوابشو که خودتون فرمودین

منم یه مثال میزنم...

چرا یه پسر امام هادی (ع) میشه جعفر کذاب یکی میشه ولی الله امام حسن عسکری علیه السلام

تربیت که یکی هست.

آداب که یکی هست.

محله زندگی و نوع آداب رسوم که یکی هست.

اقوام و خانواده که یکی هست.
.
.
.

اما یکی دلش میخواد بد باشه یکی خوب.

یکی مزه بدی به دلش میشینه یکی مزه خوبی.

فک کنم جواب دومی هم تو همین نکته گنجونده شده...

خود آقای بهجت(ره) یه سخنی داره که میگن: اگر کسی دنبال هدایت باشه در و دیوار براش نشانه خداست و مایه عبرت و هدایت اما اگر کسی دنبالش نباشه میشه ابوجهل ، پیامبر با اون عظمت میاد میشنه باهاش صحبت میکنه ، دلیل میاره ، معجزه میاره...

خدا کنه تونسته باشم راهنماییت کنم.

ببخشید اگه یه خورده ابتدایی صحبت کردم.

موفق و پیروز باشید.:gol:
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ممنون که سر زدید:gol:

من از بچگی همیشه یه سوال داشتم و هنوزم جوابشو نگرفتم داستان و مثال زیاد دارم برای اول تاپیک ولی سری می رم سر اصل مطلب که سرتون رو درد نیارم:redface:

سوال اول اینکه تفاوت ها از کجا شروع میشه یکی میشه آقای بهجت یکی هم میشه من؟!

حالا جوابش نمی دونم چیه ولی حدس میزنم می خواین بگین پشت کار و تلاش شبانه روزی و ... صد البته که درسته

سوال دوم

حالا اجازه بدین یک مقدار به عقب تر برگردیم

چی شد که ایشون شدن دارای پشت کار و... اما من نشدم؟ مگه نه اینکه در آغاز زندگیمون هر دو مساوی بودیم یا اصلا قبل ترش هر دون بشر بودیم دیگه که خداوند ما رو آفرید

حالا قصه از کجا شروع اینکه ایشون صاحب پشتکار شدن و من صاحب پشتکار نشدم؟

====
مگه هر دوی ما از نقطه ی صفر شروع نکردیم؟ مگه خالق هر دوی ما یکی نبود؟مگه هر دوی ما از جنس خاک نبودیم؟ چی شد این وسط فاصله افتاد؟:que:

البته اون سوال اصلیم که تو دلم بود رو نشد بپرسم اینو اول جواب لطفا :gol:

جوابشو که خودتون فرمودین

منم یه مثال میزنم...

چرا یه پسر امام هادی (ع) میشه جعفر کذاب یکی میشه ولی الله امام حسن عسکری علیه السلام

تربیت که یکی هست.

آداب که یکی هست.

محله زندگی و نوع آداب رسوم که یکی هست.

اقوام و خانواده که یکی هست.
.
.
.

اما یکی دلش میخواد بد باشه یکی خوب.

یکی مزه بدی به دلش میشینه یکی مزه خوبی.

فک کنم جواب دومی هم تو همین نکته گنجونده شده...

خود آقای بهجت(ره) یه سخنی داره که میگن: اگر کسی دنبال هدایت باشه در و دیوار براش نشانه خداست و مایه عبرت و هدایت اما اگر کسی دنبالش نباشه میشه ابوجهل ، پیامبر با اون عظمت میاد میشنه باهاش صحبت میکنه ، دلیل میاره ، معجزه میاره...

خدا کنه تونسته باشم راهنماییت کنم.

ببخشید...:redface:

موفق و پیروز باشید.:gol:
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدا به هرکی بخواد لطف میکنه و دلیلی هم نداره به من و تو جواب پس بده
خوب جواب دادم؟:D

ممنون بله جواب خوبی بود:gol:

و این لطف خدا آیا دلیل داره یا اینکه بی دلیل هست؟

اگه از روی دلیل است دلیلش چه می تواند باشد؟ در حالی که همه ی ما از ابتدا در نزد خداوند یکسان بوده ایم (ایا اصلا یکسان بوده ایم؟ اگر یکسان نبوده ایم این عدم یکسان بودن با عدل خداوند در تصاد نمی باشد؟)


اگر لطفش بی دلیل است باز با عدل خداوند در تصاد است


اگه میشه این داستانو یکی برام توصیح بده :gol:
=============================

قصه:هرکی حوصله نداره نخونه!بچگونس

وقتی خردسال بودم خیلی وقت ها تنهایی با خودم شطرنج بازی می کردم(شطرنج بلد نبودم اون موقع!) چون بلد نبودم شطرنج بازی کنم خودم یه سری قوانین رو به وجود می اوردم و این قوانین هم به هیچ کس مربوط نمی شد یکی از مهره ها رو بر می داشتم و می گفتم این شجاع دل هست اسمش یه تنه میزد به مهره های حریف و چون من خیلی دوسش داشتم همه رو می کشت وقتی هم زخم بر می داشت یکی میشد دکتر و میومد خوبش می کرد و اینا جنگو می بردن!
با اینکه با خودم بازی می کردم و لیدر هر دو طرف خودم بودم ولی از اول بازی دوس داشتم فلان سمت پیروز بشه بعصی وقتا هم که میدیم اول بازی یه سمت کشته زیاد داده دلم بحالشون می سوخت و دوس داشتم سمت صعیف تر پیروز بشه ! خواستم خواست من بود ! کافی بود از یه مهره خوشم بیاد همین جوری الکی (خوش دست بودنش راحت تو دست جا گرفتنش!!!) اون بشه شجاع دل و یه تنه بزنه به قلب حریف چون کارگردان بازی هم خودم بودم می تونستم بگم حتی یه زخم هم بر نداشته و پیروز بشن !!!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی مزه بدی به دلش میشینه یکی مزه خوبی.

ممنون که جواب دادین جوابتون اتفاقا خیلی خوب بود چون یکم داشتیم از موصوع اصلی که همین خط شماست دور می شدیم و به سمت بحث عدل می رفتیم که سوال اصلی من نبود:gol:

دقیقا سوال من همینه!!!

چرا یکی بدی بهش مزه میده یکی خوبی؟

اینو لطفا جواب بدین تا سوال های بدی رو بپرسم با تشکر:gol:
 

*Essi*

اخراجی موقت
چون دعوت کردی به این تاپیک اومدم وگرنه به دلیل سیاست های حاکمه بر این تالار اصلا علاقه شرکت در تاپیک هاش رو ندارم.
چون عده ای منتظرند حرفی مخالف باورهاشون زده بشه و شروع به توهین و تهدید کنند.


هر آدمی در یک زمینه خاصی استعدادی داره که میتونه اون استعداد رو شکوفا کنه یا نکنه.


یکی زمین تو هندوستان داره گندم میکاره، یکی زمین داره تو آفریقا موز میکاره، یکی هم تو شوره زار هست و هیچی نمیتونه بکاره.


علتش این هست که همه چیز دنیا حساب شده و روی قاعده نیست.
دنیا و همه پدیده هاش ترکیبی از قانون و تصادف هستند.


پس ابتدا باید تصادف و اونیکه شوره زار نصیبش شده رو بذاریم کنار.


میمونه دو فردی که یکی میتونه موز بکاره یکی گندم و اونیکه موز میکاره سودش بییشتره، بازم به خاطر تصادف در رسیدن زمین بهتر.


حالا دو نفر دیگه زمینی یکسان برای کاشت موز رو دارند، یکی موز میکاره یکی از تنبلی نمیکاره، اینجا بحث تلاش و قانون پیش میاد.


اما ممکنه اونیکه بیشتر تلاش کرده با وزش طوفان همه چیزش از بین بره، دوباره تصادف ، قانون رو کنار میزنه.

پس برای همین اینگونه سئوالات پاسخ واحدی ندارند.
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه:هرکی حوصله نداره نخونه!بچگونس

وقتی خردسال بودم خیلی وقت ها تنهایی با خودم شطرنج بازی می کردم(شطرنج بلد نبودم اون موقع!) چون بلد نبودم شطرنج بازی کنم خودم یه سری قوانین رو به وجود می اوردم و این قوانین هم به هیچ کس مربوط نمی شد یکی از مهره ها رو بر می داشتم و می گفتم این شجاع دل هست اسمش یه تنه میزد به مهره های حریف و چون من خیلی دوسش داشتم همه رو می کشت وقتی هم زخم بر می داشت یکی میشد دکتر و میومد خوبش می کرد و اینا جنگو می بردن!
با اینکه با خودم بازی می کردم و لیدر هر دو طرف خودم بودم ولی از اول بازی دوس داشتم فلان سمت پیروز بشه بعصی وقتا هم که میدیم اول بازی یه سمت کشته زیاد داده دلم بحالشون می سوخت و دوس داشتم سمت صعیف تر پیروز بشه ! خواستم خواست من بود ! کافی بود از یه مهره خوشم بیاد همین جوری الکی (خوش دست بودنش راحت تو دست جا گرفتنش!!!) اون بشه شجاع دل و یه تنه بزنه به قلب حریف چون کارگردان بازی هم خودم بودم می تونستم بگم حتی یه زخم هم بر نداشته و پیروز بشن !!!

ببخشید متوجه نشدم، الان شما خودتون رو با خدا مقایسه می کنید.؟

یعنی فکر می کنید خدا از عمد بعضی ها رو بد قرار داده بعضی ها رو خوب...


_________________________

بنظرم اومد یه آیه رو اینجا بگم:

در سوره انسان داریم که:

انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا


ممنون که جواب دادین جوابتون اتفاقا خیلی خوب بود چون یکم داشتیم از موصوع اصلی که همین خط شماست دور می شدیم و به سمت بحث عدل می رفتیم که سوال اصلی من نبود:gol:

دقیقا سوال من همینه!!!

چرا یکی بدی بهش مزه میده یکی خوبی؟

اینو لطفا جواب بدین تا سوال های بدی رو بپرسم با تشکر:gol:

جوابش رو که خط قبلش گفتم...:redface:

"اما یکی دلش میخواد بد باشه یکی خوب."
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ببخشید متوجه نشدم، الان شما خودتون رو با خدا مقایسه می کنید.؟

استغفرالله نه منظورم این نبود. منظورم این بود که این داستان به سادگی بازی کردن یه کودک نیست ! که ده دقیقه فقط یک سرگرمی باشد و... خیلی ها زحمت می کشن که شجاع دل باشن اما فاکتور ها شاید نصیبشون نمیشه و... پایین کامل تر توصیح می دم:gol:(البته داستان واقعی بود خودم تو کودکی این بازی رو داشتم)

یعنی فکر می کنید خدا از عمد بعضی ها رو بد قرار داده بعضی ها رو خوب...

به این سادگی نه! ولی سوالم همینه


_________________________

بنظرم اومد یه آیه رو اینجا بگم:

در سوره انسان داریم که:

انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا

دقیقا سوالم همینه چی میشه شاکرا چی میشه که کفورا





جوابش رو که خط قبلش گفتم...:redface:

"اما یکی دلش میخواد بد باشه یکی خوب."

لطفا دلش را توصیح بدین ؟

داستان این دلش چیه ؟ این دل جدا از همون از روح خود در او دمید هست ؟ دل مجاز از چی هست اینجا؟

چی میشه که خدا وقتی از روح خودش در ما دمید یکی شد من یکی شد اقای بهجت؟

ای نفس مطمنه به سوی من بازگرد یعنی چی؟ همه از خدایم و به سوی خدا می رویم یعنی چی؟

ایا خداوند از روح خودش در انسان دمید تا روح خودش را پالایش کند؟

شبیه حرکت اسپینی که در مولول ها بود یکی پاد سادگرد یکی ساگرد ! قرار هست پادساعتگرد ها از ساعتگرد ها جدا شوند و....


اینا رو لطفا توصیح بدین کامل (ته ته تاپیک قرار برسیم به این لطفا الان در موردش صحبت نکنید پله پله میریم جلو:gol: این ایه متنش خاطرم نیست که می گفت خداوند با دوست دارنش مهربان هست و در بهشت جاودان و.... و اشدا من الکفار و...)
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا دلش را توصیح بدین ؟

داستان این دلش چیه ؟ این دل جدا از همون از روح خود در او دمید هست ؟ دل مجاز از چی هست اینجا؟

چی میشه که خدا وقتی از روح خودش در ما دمید یکی شد من یکی شد اقای بهجت؟


اینا رو لطفا توصیح بدین کامل (ته ته تاپیک قرار برسیم به این لطفا الان در موردش صحبت نکنید پله پله میریم جلو:gol: این ایه متنش خاطرم نیست که می گفت خداوند با دوست دارنش مهربان هست و در بهشت جاودان و.... و اشدا من الکفار و...)

لطفا دلش را توصیح بدین ؟

یعنی اینکه انسان آزاد آفریده شده...

یعنی انسان مجبور به کاری نبوده و نیست...

رعد (13) آيه 11:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى‏ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد. مگر خودشان آن را تغيير دهند


_______________________________

"چی میشه که خدا وقتی از روح خودش در ما دمید یکی شد من یکی شد اقای بهجت؟"


"اينكه آيه كريمه روح دميده شده را به خداي متعال نسبت مي دهد فقط براي تكريم و عظمت روح انساني است كه به اصطلاح ادبيات عرب آن را اضافه تشريفي مي خوانند چنانكه در «بيت الله الحرام» نمي گوئيم خداي متعال كه زمان و مكان برايش بي معناست خانه اي دارد و آن كعبه است و يا ماه مبارك رمضان كه «ماه خدا» خوانده مي شود. همه از اين نوع هستند كه براي تكريم و عظمت به خداوند نسبت داده شده اند."


البته:

عبد الکریم بن عمرو از حضرت صادق (ع) در مورد سخن خداوند عز و جل “فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی” پرسید آن حضرت (ع) فرمود: خداوند عزوجل خلقى را آفرید و روحى را خلق کرد بعد از آن فرشته را امر فرمود و در آن دمید و آن روح روحى نبود که از قدرت خدا چیزى را کم کرده یا بر هم زده باشد و آن از قدرت او است







دانلود نکته ای در باب نفخت فیه من روحی توسط آیت الله جوادی آملی به مدت 2:11 (تصویری)حجم 5.58 مگابایت




ببخشید نتونستم بقیه رو جواب بدم...

ان شاءا... اونا رو هم جواب میدیم.

 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لطفا دلش را توصیح بدین ؟

یعنی اینکه انسان آزاد آفریده شده...

یعنی انسان مجبور به کاری نبوده و نیست...

رعد (13) آيه 11:

إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى‏ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ

خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نمي دهد. مگر خودشان آن را تغيير دهند


_______________________________

"چی میشه که خدا وقتی از روح خودش در ما دمید یکی شد من یکی شد اقای بهجت؟"


"اينكه آيه كريمه روح دميده شده را به خداي متعال نسبت مي دهد فقط براي تكريم و عظمت روح انساني است كه به اصطلاح ادبيات عرب آن را اضافه تشريفي مي خوانند چنانكه در «بيت الله الحرام» نمي گوئيم خداي متعال كه زمان و مكان برايش بي معناست خانه اي دارد و آن كعبه است و يا ماه مبارك رمضان كه «ماه خدا» خوانده مي شود. همه از اين نوع هستند كه براي تكريم و عظمت به خداوند نسبت داده شده اند."


البته:

عبد الکریم بن عمرو از حضرت صادق (ع) در مورد سخن خداوند عز و جل “فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی” پرسید آن حضرت (ع) فرمود: خداوند عزوجل خلقى را آفرید و روحى را خلق کرد بعد از آن فرشته را امر فرمود و در آن دمید و آن روح روحى نبود که از قدرت خدا چیزى را کم کرده یا بر هم زده باشد و آن از قدرت او است







دانلود نکته ای در باب نفخت فیه من روحی توسط آیت الله جوادی آملی به مدت 2:11 (تصویری)حجم 5.58 مگابایت




ببخشید نتونستم بقیه رو جواب بدم...

ان شاءا... اونا رو هم جواب میدیم.


ممنون واقعا لطف دارین که جواب می دین :gol:

اجازه بدین الان سوال اصلیم را بپرسم و برای اینکه منظور خودم را بهتر برسانم از یک داستان کمک بگیرم:

یک مهندس ساعت ساز سویسی یک ساعت می سازد و پس از ساخت ساعت به خودش تبریک مگه که همچین ساعتی را ساخته سپس ساعتش رو در شرایط مختلف همچون زیر اب بردن با پتک بر روی ان کوبیدن صد گلوله بودن! تست تحمل حرارت تست تحمل فشار تست ...

آزمایش می کند فرص کنیم تعداد ساعت های زیادی ساخته شده و تعدادی از ساعت ها دچار اسیب شده اند و تعدادی از ساعت ها اسیب ندیده اند

ایا ایراد از ساعت ها بوده است یا ساعت ساز سویسی که ساعت ها دوام نیاورده اند؟


حالا داستان افرینش انسان توسط خداوند با این تفاوت که ساعت ساز سویسی می تواند دارای نقص باشد اما خداوند تبارک تعالی به دور از هر نقص و ایرادی

حال مشکل از کیست؟

چه اتفاقی می افتد که دست ساخته ی خداوند که به دور از هرگونه نقص و... می باشد دچار نقص می شود و به خطا می افتد و ....

ایا نقص داشتن ما و به خطا افتادن ما نشان از نقص سازنده ی ما نیست؟

حال که خالق بی نقص است پس مخلوق نیز بی نقص است

در نتیجه مخلوق هر شکری که بخورد نقص محسوب نمی شود بلکه حسن است زیرا دست ساخته ی خالق است!!!

و اما اون ایه که هنوز فرصت نکردم پیداش کنم که می گفت هر کس بنده ی ما باشد خالدون فیها و هر کس کفر ورزید اشدا من الکفار!

این دو داستان رو لطفا برای من توصیح بدید داستان ابی و سبز:gol:

ممنون از فایل ویدویی:gol:
 

aseman.

عضو جدید
سلام دوست عزیز
درسته که همه آدما پاک آفریده میشن ولی همه مثل هم نیستن حتی دوقلوها
مثلا پسر من ریاضیاتو دوس داره ولی نقاشی دوس نداره یا اینکه بچه خواهرم عاشق کارهای هنریه
هرکی از همون بچگی یه سری استعدایی داره که اگه رشد کنه یه چیزی میشه خیلی وقتا ژنتیکیه به هر حال هر کس تو یه زمینه میتونه از بقیه جلوتر باشه. اینو که قبول داری؟
حالا من استراحتو به کار ،و بازی رو به مطالعه ترجبح میدم.دنیای استعداد هم که باشم، هیچی نمیشم. خیاطی بلدم ولی حوصله ندارم،پس از من چیزی در نمیاد!
هیچ چیز تصادفی نیست. هرکس به هرچی که رسیده نتیجه عملکردشه. هممون راه را بلدیم میدونیم چی خوبه چی بد. میدونیم نماز واجبه میدونیم ،دروغ حرامه و........
انسان که ساعت نیست، دارای اختیاره. راه هم توسط قرآن و احادیث نشان داده شده.عقلم داده.
مهم اینه که کی راهشو چی انتخاب کنه و چقدر در این راه مصمم باشه.هرچی به هدف باور داشته باشی در راهت محکمتری. یعنی هرچه به دینت به راهت به خدایی که میپرستی و به دنیای آخرت ایمان داشته باشی، راحتتر امر خدا رو انجام میدی. اصلا دوست داری نماز بخونی، دوست نداری گناه کنی.ولی اگه اونقدر مشغول دنیا باشی که حتی یادت بره به مادرت سر بزنی یا حال عموتو بپرسی خوب آخرت هم کم کم تو دلت کمرنگ میشه شاید هدفتم گم کنی شیطان هم که هست، نفس اماره و تن پرور هم که هست میبینی 30 سالته ولی هنوز نماز شب نخوندی
دلیلش اختلاف ایمانه
عبادت و قرآن خوندن باعث قویتر شدن ایمان و رسیدن به یقین میشود.نفس مطمأنه همین انسانیست که به واسطه پرستش خدا به یقین میرسه و حاضر میشه دنیا رو بده ولی دینشو برای خدا حفظ کنه
نیکی به والدین هم خیلی در سرنوشت انسان موثره. یه وقت میبینی چیزایی که انسان در زندگی بدست میاره از دعای پدر یا مادرش یا یه دلشکسته که کمکش کرده، بوده.
ترک گناه، اگه به خاطر خدا کاری رو که میدونی حرامه نکنی یا حرفی را که میدونی خدا راضی نیست نزنی،خدا در این دنیا بر ایمانت اضافه میکنه. موقعی که به وسوسه گناه میفتی اون لحظه میتونه سرنوشت ساز باشه. هرچی بر نفس امارمون بیشتر پا بذاریم و به شیطان نه بگیم بر منزلت ما پیش خدا اضافه میشه. اختیار انسان اینه ، یعنی خودش میتونه تصمیم کدوم وری بره
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام دوست عزیز
درسته که همه آدما پاک آفریده میشن ولی همه مثل هم نیستن حتی دوقلوها
مثلا پسر من ریاضیاتو دوس داره ولی نقاشی دوس نداره یا اینکه بچه خواهرم عاشق کارهای هنریه
هرکی از همون بچگی یه سری استعدایی داره که اگه رشد کنه یه چیزی میشه خیلی وقتا ژنتیکیه به هر حال هر کس تو یه زمینه میتونه از بقیه جلوتر باشه. اینو که قبول داری؟
حالا من استراحتو به کار ،و بازی رو به مطالعه ترجبح میدم.دنیای استعداد هم که باشم، هیچی نمیشم. خیاطی بلدم ولی حوصله ندارم،پس از من چیزی در نمیاد!
هیچ چیز تصادفی نیست. هرکس به هرچی که رسیده نتیجه عملکردشه. هممون راه را بلدیم میدونیم چی خوبه چی بد. میدونیم نماز واجبه میدونیم ،دروغ حرامه و........
انسان که ساعت نیست، دارای اختیاره. راه هم توسط قرآن و احادیث نشان داده شده.عقلم داده.
مهم اینه که کی راهشو چی انتخاب کنه و چقدر در این راه مصمم باشه.هرچی به هدف باور داشته باشی در راهت محکمتری. یعنی هرچه به دینت به راهت به خدایی که میپرستی و به دنیای آخرت ایمان داشته باشی، راحتتر امر خدا رو انجام میدی. اصلا دوست داری نماز بخونی، دوست نداری گناه کنی.ولی اگه اونقدر مشغول دنیا باشی که حتی یادت بره به مادرت سر بزنی یا حال عموتو بپرسی خوب آخرت هم کم کم تو دلت کمرنگ میشه شاید هدفتم گم کنی شیطان هم که هست، نفس اماره و تن پرور هم که هست میبینی 30 سالته ولی هنوز نماز شب نخوندی
دلیلش اختلاف ایمانه
عبادت و قرآن خوندن باعث قویتر شدن ایمان و رسیدن به یقین میشود.نفس مطمأنه همین انسانیست که به واسطه پرستش خدا به یقین میرسه و حاضر میشه دنیا رو بده ولی دینشو برای خدا حفظ کنه
نیکی به والدین هم خیلی در سرنوشت انسان موثره. یه وقت میبینی چیزایی که انسان در زندگی بدست میاره از دعای پدر یا مادرش یا یه دلشکسته که کمکش کرده، بوده.
ترک گناه، اگه به خاطر خدا کاری رو که میدونی حرامه نکنی یا حرفی را که میدونی خدا راضی نیست نزنی،خدا در این دنیا بر ایمانت اضافه میکنه. موقعی که به وسوسه گناه میفتی اون لحظه میتونه سرنوشت ساز باشه. هرچی بر نفس امارمون بیشتر پا بذاریم و به شیطان نه بگیم بر منزلت ما پیش خدا اضافه میشه. اختیار انسان اینه ، یعنی خودش میتونه تصمیم کدوم وری بره

ممنون که وقت گذاشتین و اینقدر با حوصله و زیبا داستان اختیار و اینکه همه ی ما می دونیم خوب چیه و بد چی هست را توصیح دادین:gol:

من با اجازتون دوباره سوالم رو می پرسم (اجازه بدین با طرح یه مثال بگم )

===========
شما رشتتون معماری بود من یاد اجر می افتم!

قصه از کجا شروع میشه وقتی یک برج تا ثریا کج می رود و یک برج تا ثریا مستقیم می رود؟

هر دو برج از یک جنس اجر هستند و.....

اما فقط یک اجر به صورت شکسته شده در برجی که تا ثریا کج می رود باعث این تفاوت شده است

این اجر کدوم اجر بود؟

(دقت کنید نگفتم که مصالح سست هستند و تنبل! از اجزی که باعث جدایی داستان شده است سوال را جویا شدم)


================
مثال برنامه نویسی

الگوریتمی وجود داره به اسم الگوریتم انسان

2 بار این برنامه توسط برنامه نویس نوشته می شود !

وقتی برنامه برای بار اول نوشته میشه درست جواب می ده!

مجددا دوباره برنامه نویس برنامه رو می نویسه!

اما برنامه درست جواب نمی ده!

اشکالو بررسی می کنن می بین تفاوت فقط در کمبود یک نقطه در باز نویسی برنامه بوده

و این کمبود یک نقطه ! باعث شده برنامه به کل به راه کج منحرف بشه


=========

الان بگین این علت نقطه ی تفاوت من و مثلا اقای بهجت کجاست؟ منظور نقطه ی شروع ایجاد تفاوت هاست!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خلاصه تر بگم:

درسته مشکل در تنبل بودن و سست بودن من است!

به عقب تر می رویم!

چه شد که من سست و تنبل شدم..................... اما اقای بهجت سست و تنبل نشد و همواره ......

======

چه شد که دل من دوست دار بدی شدم............. اما دل اقای بهجت عاشق الله شد......


چه شد؟ نقطه ی اغاز تفاوت کجاست؟
 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون واقعا لطف دارین که جواب می دین :gol:

اجازه بدین الان سوال اصلیم را بپرسم و برای اینکه منظور خودم را بهتر برسانم از یک داستان کمک بگیرم:

یک مهندس ساعت ساز سویسی یک ساعت می سازد و پس از ساخت ساعت به خودش تبریک مگه که همچین ساعتی را ساخته سپس ساعتش رو در شرایط مختلف همچون زیر اب بردن با پتک بر روی ان کوبیدن صد گلوله بودن! تست تحمل حرارت تست تحمل فشار تست ...

آزمایش می کند فرص کنیم تعداد ساعت های زیادی ساخته شده و تعدادی از ساعت ها دچار اسیب شده اند و تعدادی از ساعت ها اسیب ندیده اند

ایا ایراد از ساعت ها بوده است یا ساعت ساز سویسی که ساعت ها دوام نیاورده اند؟


حالا داستان افرینش انسان توسط خداوند با این تفاوت که ساعت ساز سویسی می تواند دارای نقص باشد اما خداوند تبارک تعالی به دور از هر نقص و ایرادی

حال مشکل از کیست؟

چه اتفاقی می افتد که دست ساخته ی خداوند که به دور از هرگونه نقص و... می باشد دچار نقص می شود و به خطا می افتد و ....

ایا نقص داشتن ما و به خطا افتادن ما نشان از نقص سازنده ی ما نیست؟

حال که خالق بی نقص است پس مخلوق نیز بی نقص است

در نتیجه مخلوق هر شکری که بخورد نقص محسوب نمی شود بلکه حسن است زیرا دست ساخته ی خالق است!!!

و اما اون ایه که هنوز فرصت نکردم پیداش کنم که می گفت هر کس بنده ی ما باشد خالدون فیها و هر کس کفر ورزید اشدا من الکفار!

این دو داستان رو لطفا برای من توصیح بدید داستان ابی و سبز:gol:

ممنون از فایل ویدویی:gol:


"یک مهندس ساعت ساز سویسی یک ساعت می سازد و پس از ساخت ساعت به خودش تبریک مگه که همچین ساعتی را ساخته سپس ساعتش رو در شرایط مختلف همچون زیر اب بردن با پتک بر روی ان کوبیدن صد گلوله بودن! تست تحمل حرارت تست تحمل فشار تست ...

آزمایش می کند فرص کنیم تعداد ساعت های زیادی ساخته شده و تعدادی از ساعت ها دچار اسیب شده اند و تعدادی از ساعت ها اسیب ندیده اند

ایا ایراد از ساعت ها بوده است یا ساعت ساز سویسی که ساعت ها دوام نیاورده اند؟"


یه بار دیگم گفتم این مثال غلط هست.
این که شما در نماز روزی 51 بار میگی سبحان الله(17 *3) یعنی همین .یعنی خدا منزه هست از آنچه انسان تصور می کند. یعنی شما نمیتونی به کنه ذات خدا دسترسی پیدا کنی و یه نوع دسترسی محدود به نامحدود هست.


"ایا ایراد از ساعت ها بوده است یا ساعت ساز سویسی که ساعت ها دوام نیاورده اند؟"

هیچ کدوم ایراد ندارن.

تا اونجایی که ما از آیات و روایات سراغ داریم، هر بدی(یا نقصی) به انسان میرسه از خودش هست.(بدی منظورم همه مواردی که شما میگی هست.)

یعنی اگه شما به هیچ جا نرسیدی تقصیر خودت هست.

فقط همینو بگم خدا هیچ نقصی یا خطایی در وجود ما قرار نداده.

کم کاری ما فقط دلیلش خودمونیم نه کسی دیگه.


"و اما اون ایه که هنوز فرصت نکردم پیداش کنم که می گفت هر کس بنده ی ما باشد خالدون فیها و هر کس کفر ورزید اشدا من الکفار!"

چنین آیه ای در قرآن وجود ندارد که بگه:«هر کس بنده ی ما باشد خالدون فیها و هر کس کفر ورزید اشدا من الکفار»


این فقط یه جا تو قرآن اومده(با گوشی سرچ کردم )


سوره الفتح، آیه 29

"
محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم»"
"
محمد(ص) پيامبر خداست؛ و كسانى كه همراه اويند، در برابر كفرگرايان، سختگير و ميان خود مهربانند"

اما... چه ربطی به هم فیها خالدون هست.





قصه از کجا شروع میشه وقتی یک برج تا ثریا کج می رود و یک برج تا ثریا مستقیم می رود؟

هر دو برج از یک جنس اجر هستند و.....

اما فقط یک اجر به صورت شکسته شده در برجی که تا ثریا کج می رود باعث این تفاوت شده است

این اجر کدوم اجر بود؟

(دقت کنید نگفتم که مصالح سست هستند و تنبل! از اجزی که باعث جدایی داستان شده است سوال را جویا شدم)



شما خودت معمار زندگی خودت هستی....
خودت اون برج رو می سازی...

تو برج خودت رو میسازی، آقای بهجت هم برج خودشو میسازه...


آجر رو هم خدا برات قرار داده ، حالا شما بد مصرف کردی تقصیر کیه...(الدنیا مزرعه الاخره)

مثل چاقو ، شما بد استفاده میکنی به سازنده ش چه ربطی داره.


"از اجری که باعث جدایی داستان شده است سوال را جویا شدم"

شما خودت اون آجر رو گذاشتی تو برج یا خدا گذاشته تو برج شما...



"چه شد که من سست و تنبل شدم"

این سوال رو باید از خودت بپرسی...

اما همیشه راه برگشتی هم وجود داره...

یه داستان:

وقتی موسی از رود نیل رد شد و به خشکی رسید آب همه لشکر فرعون رو داشت نابود میکرد، وقتی فرعون داشت غرق میشد موسی رو صدا زود و گفت موسی نجنی(موسی نجاتم بده.) اما موسی اعتنا کرد.

وقتی موسی برای عبادت رفت هرچی خدا رو خوند جوابش نیومد، وقتی از خدا سوال کرد ، خدا به موسی گفت: قسم به عزت و جلالم اگر فرعون مرا صدا می کرد همان لحظه از عذاب نجاتش میدادم

حالا خدا کی رو میخواست نجات بده، فرعون..!

فرعون که ظرف چند روز تمام اولاد پسر قوم بنی اسرایئل را به قتل رسوند...!



ببخشید اگه زیاد شد...

موفق و پیروز باشی...
;)

 

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز

Similar threads

بالا