برای تو می نویسم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آن گاه خود را کلمه ای می یابی که معنایت منم! و مرا قلبی که عشقش تویی
و خود را شبی که مهتابش منم
و مرا التهابی که آغوشش تویی
و خود را هراسی که پتاهش منم
و مرا تنهایی که انیسش تویی
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خورشید غروب می کند تو بتاب !
احتیاج
به شعر
و به سخن نیست
می توانی
از نگاهم بخوانی
 

sky1368

عضو جدید
دریا همیشه از من دلگیر است ، میدانی چرا ؟ چون همیشه بزرگی تو را به رخ او میکشم .
**A**
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را هيچگاه نمي توانم از زندگي ام پاک کنم
چون تو پاک هستي
مي توانم تو را خط خطي کنم
که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي
و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نترس این عشق میمونه،خــ ــدا با ماست دیوونه
نترس این عشق پا برجاست، نترس عشقم خــ ــدا با ماست
نترس این راه همواره، هوامونو یکــ ــی داره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


باز هم از تو می نویسم
تا بدانی که یاد تو در لحظه لحظه من جاریست

باز هم از دیوارهای فاصله عبور میکنم
ودر ژرفای لحظه باتوبودن گم میشوم
و در آن لحظه رویایی اوج در دریای بی پایان چشمانت غرق میشوم

تا در آن لحظه در نگاه تو گم شوم
تا خودم را بیابم واز زندان لحظه های بی تو رها شوم.....
شاید بتوانم به رویای با توبودن برسم

و چه رویای شیرینی است رویای با توبودن
رویایی که دست من را به دستان گرم تو میرساند.

آنگاه
من در گرمای وجود تو ذوب میشوم
در آن زمان دیگر زبان از سخن گفتن عاجز است.

در این رویای دلنشین تنهای دلهای ما هستند که باهم نجوا میکنند،
گویی از پیوند دستهای ما روح ما هم به هم پیوند خورده

و چه زیباست رویای با توبودن.......
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو هم درد مرا درمان نخواهي داد مي دانم

فقط ارامشم را مي دهي بر باد مي دانم

علي رغم تمام لحظه هاي اشنايي مان,

تو هم روزي نخواهي كرد از من ياد مي دانم .....!

هرچند هیچ حرف تازه ای برای گفتن نیست...

ولی اومدم که بنویسم...اومدم که باشم...

اومدم که.............................................. .......


دوست هستیم نه ؟؟!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم

مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم

از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم

هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم

خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم

من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم
 

sky1368

عضو جدید
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم و به اندازه هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . .A
 

sky1368

عضو جدید
عشق از من و نگاه تو تشکیل می شود ، گاهی تمام من به تو تبدیل می شود . . .A
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز دلم دوباره شكست....

از همان جاي قبلي...!

كاش مي شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوي....

كاش مي شد فرياد بزنم... پايان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
jو همه بود و نبودم

تو همه شعر و سرودم

بی تو بودن حتی یه لحظه

نمیشه رویای خوبم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی من آمدم و دستم را به سویت دراز کردم،

گفتی : از قفس چه می دانی؟ گفتم: آزادی

از تنهایی؟؟ گفتم: همزبانی

از محبت؟؟ گفتم: عشق

از دوستی؟؟ صداقت

از بهار؟؟ طراوت

از سفر؟؟ انتظار

از جدایی؟؟؟؟؟؟؟باز هم گفتی جدایی؟؟

سکوت من تو را شکست و به گریه انداخت.

به چشمانم نگاه کردی و گفتی بگو.

من آغوش به رویت گشودم و گفتم:

جدایی... هرگز! بی تو من می میرم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بچگی هام، سادگی هام، همه دلدادگی هام

روزای خوب گذشته، برنگشته، برنگشته

لِی لِی و خاله جون بازی

غروبا تو حوض آب بازی

ساندویچهای نخورده

همسایه اونها رو برده

پیچ و تاب زلفِ افشون

بادبادکهای پریشون

لب طاقچه یه پرنده است

میگه این روزا پرخنده است

روزای دیروز گدشته

دیگه هرگز برنگشته

یادمون باشه همیشه

زندگی اینجوری میشه

حالا . . . حالا . . .

لب طاقچه به پرنده است

میگه باد عمر وزنده است

می بره هر چی که میخواد

هر کی بپره برنده است
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی که میامدی تا بگویی دوستم داری من به سادگی باور میکردم اما تو هرگز باور نکردی دوستت دارم اخر تو واقعا دوستم نداشتی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
غمگین شدن زیباست اشکهایی که برای کسی که دوستش داری همیشه زیبا جاری میشوند هرگز نگو نمیتوانم دوست بدارم اخر خودت خواهی فهمید معنای دوست داشتن را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـرا از چه می ترسانی ؟!

از عشـق ؟!

از دوست داشتنت یا دوست داشته شدنم ؟!

کجـــای کاری !

که دیگر " تــو" همــه ی "مـن" هستـی !

خـودت را از خـودت می ترسـانی ؟!!!


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهي دلم مي خواهد خودم را بغل کنم !
ببرم بخوابانمش !
لحاف را بکشم رويش !
دست ببرم لاي موهايش و نوازشش کنم !
حتي برايش لالايي بخوانم !
وسط گريه هايش بگويم: غصه نخور خودم جان !!
درست مي شود!...درست مي شود!...
اگر هم نشد به جهنم!...
تمام مي شود!...بالاخره تمام مي شود!!...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنها وقتهایی که میخواهم بغضهایم را بشکنم ان وقتها دوست دارم تو باشی تا نگذاری بغضم بشکند تا ارامم کنی اما تو حتی مرا نمیبینی
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
من

دهقان فداکاری شده ام ... که تمام وجودش را

به آتش کشیده، روبرویت ... و تو ....

قطاری که ...

چشم ِ دیدن مرا ... ندارد ...!
 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
امـان از تکنـولوژی !

تلفـن ـها
بی سیـم شُـده. . .
و دیگـَر نمیتوانـَمـ

لـَرزش ِ صدایَم
را

گردن ِ کلـاغی که میان سیـم ـها نشسته
بیندازَمـ


 

...SPARTACUS

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دستانم را در جیبم میکنم [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]خیس می شوند [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]یادم نبود..دیروز [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]دیدار تو [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]مرا تا چه عمقی [/FONT]
[FONT=georgia, times new roman, times, serif]از دریای وجودت برد
[/FONT]
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!صدای فریادم را همه شنیدند جز او که باید میشنید!اشکهایم را همه دیدند!آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و درون خودم بسوزم !اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا